وبلاگ > تقی‌پور، امیرعباس - آیت الله هاشمی رفسنجانی هنگام خداحافظی، گفت: این مصاحبه یکی از بهترین ها و بلکه بهترین مصاحبه من تا کنون بوده است! آیت الله هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: حتماْ ماجرای این مصاحبه را در کتاب خاطراتم می نویسم.

 

این روزها که بحث رابطه با آمریکا بسیار داغ شده است بسیاری از رسانه ها به بازخوانی مجدد مصاحبه معروف آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخته اند که بعدها و پس از معطلی یکساله در وزارت ارشاد دولت دهم با نام کتاب صراحت نامه به بازار نشر آمد. در بخشی از این مصاحبه آیت الله هاشمی می گوید که امام (ره) مخالف شعار مرگ بر آمریکا بود.

 

 بازخوانی مجدد این مصاحبه که بیش از 3 سال از انجام آن می گذرد و متن کامل آن از زیر همین گزارش آمده است آنقدر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که یکی از روزنامه های صبح پنج شنبه 11 مهر 92 عکس و تیتر یک خود را به آن اختصاص داد! و حتی مواضع مجدد برخی از مقامات را برانگیخت.

 

تمایل به کناره گیری از قدرت در روزهای پس از انتخابات سال 88، دلایل و انگیزه نوشتن نامه به مقام معظم رهبری تنها چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری سال 88، مناسبات ایشان با رهبری بعد از انتخابات سال 88، نظر آیت الله در مورد مناظرات معروف نامزدهای ریاست جمهوری آن سال، کارکرد رسانه ها و ماهواره و اینترنت، دانشگاه آزاد اسلامی، زندگی شخصی و...از جمله محورهای این مصاحبه بود که در آن روزهای حساس مورد توجه قرار گرفت و امروز هم این بخش از مصاحبه که مربوط به شعار مرگ بر آمریکا و نظرات ایشان و نقل قول از حضرت امام خمینی(ره) در این مورد است، مورد توجه قرار گرفته است.

 

حالا مصاحبه کنندگان(امیر عباس تقی پور، امیر لعلی و آرش محبی) متوجه شده اند که چرا آیت الله هاشمی رفسنجانی هنگام  خداحافظی، گفت: این مصاحبه یکی از بهترین ها و بلکه بهترین مصاحبه من تا کنون بوده است! آیت الله هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: حتماْ ماجرای این مصاحبه را در کتاب خاطراتم می نویسم.

 

متن کامل این مصاحبه توسط دفتر ایشان ضبط شد. مصاحبه بعد از پیاده سازی برای ایشان ارسال شد تا نقطه نظرات نهایی خود را اعمال کنند که تغییرات در مجموع ناچیز بود.

 

از آن تاریخ تا امروز سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از رسانه ها به دفعات و متناسب با شرایط روز، به انتشار بخش هایی از این مصاحبه پرداخته و واکنش های بسیاری از مسؤولین نظام را برانگیخته است.

 

این مصاحبه در غیاب رتبه اول این بخش در هجدهمین جشنواره سراسری مطبوعات که در دولت دهم برگزار شد جایزه سوم جشنواره را دریافت کرد.

 

همانگونه که در مقدمه کتاب صراحت نامه آورده ام هنوز هم اطمینان دارم که مصاحبه ما با آیت الله هاشمی رفسنجانی، یک مصاحبه فنی بود.

 

یادآوری بخشی از مقدمه کتاب صراحت نامه: تداوم انتشار ماهنامه در ماه‌های بعد ثابت کرد مصاحبه‌هایی که در این ماهنامه منتشر شده و می‌شود، فارغ از جهت‌گیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل، با هدف ابهام‌زدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت می‌گیرد. همچنین وفاداری گروه مصاحبه کننده به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و به آنچه در حوزه رسانه خوانده یا تجربه کرده بودند، باعث شد این مصاحبه یک مصاحبه جذاب و ماندنی از آب درآید. البته از همراهی ایشان در ارائه پاسخ های غیرکلیشه ‏ای به سؤالاتی که برای اولین بار از ایشان پرسیده و منجر به انتخاب تیتری تأثیرگذار شد، نباید چشم پوشید.

 

صراحت نامه

 

 

 

متن كامل كتاب صراحت نامه 

 

 

 

 

 

 

 

ماهنامه مديريت ارتباطات گفت وگويي با آیت الله اکبر هاشمي رفسنجاني انجام داده که به دليل طرح سوالا ت متعدد و متنوع و پاسخ هاي روشن، جذاب و خواندني است. اين گفت وگو را امير عباس تقي پور، امير لعلي و آرش محبي انجام داده اند که متن کامل آن را مي خوانيد.

 

 

 

 

 

صبح روز 25 ارديبهشت ماه 89 و تنها دو روز مانده به روز جهاني ارتباطات و روز ملي روابط عمومي به ديدار شخصيتي رفتيم که با افتخار مي گويد: «زندگي من از کار اجتماعي و کار آموزشي و ارتباطي اين چنيني و استفاده از ابزارهاي اطلاع رساني آغاز شد و تا الان هم هميشه همين بوده است». ناگفته هاي رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در مورد زندگي کاري و خصوصي اش و همچنين رد شايعه کاهش ديدارهايش با رهبر معظم انقلاب را بخوانيد. 

 

 

 

حضرتعالي به عنوان شخصيتي که بيش از 50 سال در عرصه هاي مختلف اجتماعي و مديريتي حضور داشته و نقش آفريني کرده ايد، چه تعريفي از مديريت ارتباطات داريد؟ 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم. من با ديد ميداني و عملياتي خودم سخن مي گويم، چون کارم را هيچ وقت از تحصيل در اين رشته آغاز نکرده ام. مبنايي در ذهن من براي سعادت و پيشرفت جامعه وجود دارد و آن اين است که اساسي ترين عنصر آگاهي است يعني اگر آگاهي را از انسان ها بگيريم، چيزي مانند جمادات در يک معنا يا حيوانات که روي غريزه عمل مي کنند، مي شوند. نقطه امتياز انسان آگاهي است. 

 

 

 

آگاهي را هم خداوند در وجود ما محدود نکرده است. خيلي از ابزارهاي جسمي ما محدود است، سطح و ظرفيتي دارد و تمام مي شود، ولي دستگاه هاي گيرنده ما هرچه بيشتر مي گيرند، نيرومندتر، وسيع تر و بازتر مي شوند. شايد الا ن چيزي را مي فهميم، ولي مجهولاتي که بعدها متوجه مي شويم نداريم. خيلي زياد مي شود. چيزي که نمي دانيم، سوالي هم در موردش نداريم. اين نقطه اي است که انسان را به خدا نزديک مي کند. شايد آن نقطه اي که بعضي وقت ها تعبيراتي در عرفان داريم که انسان بيش از همه موجودات به خداوند نزديک است. همين نقطه آگاهي گيري انسان است. 

 

 

 

از لحاظ تحليل مادي هم نگاه مي کنيم، منشاء همه پيشرفت هاي انسان ها در آگاهي و اطلاع است. بنابراين اين يک اصل قطعي عقلا ني- تجربي بوده و براي همه محسوس و قابل درک است. از اين که بگذريم به دين اسلام مي رسيم. در آنجا هم که نگاه مي کنم، مي بينم مهم ترين عنصري که خداوند براي بشريت خواسته، همين دانش و آگاهي است. در سراسرقرآن که نگاه کنيم خيلي اشاره مي شود که بحث تفکر، تعقل و فهم، نقطه مثبت انسان و بحث جهل، تعصب و بي خبري هميشه نقطه ضعف انسان است. 

 

 

 

در يکي از آيات قرآن سعادت و شقاوت به علم وتعقل متکي شده است. اين حرف هاي قرآن، داستان سرايي نيست. در روز قيامت که جهنمي ها و بهشتي ها از هم جدا مي شوند، يک نوع ارتباط و اشرافي بين بهشت وجهنم است. سوال و جوابي و تقاضايي هم هست. وقتي بهشتي ها دوستان دنيوي شان را در جهنم مي بينند، مي گويند شما چه کرديد که به اينجا آمده ايد؟ ما که با هم بوديم. پاسخ آنها اين است که «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا في اصحاب السعير; اگر ما حرف هاي صحيح را گوش مي کرديم و با تعقل انتخاب مي کرديم، اينجا نبوديم». 

 

 

 

بهشت و جهنم که در مقابل هم قرار مي گيرند، آنها مي گويند معلول، جهل ما و نشنيدن حرف است. اين خيلي مساله مهمي است، ولي از کنار آن ساده مي گذريم. اين در سوره ملک است. يا در بدو خلقت آدم وقتي خداوند به ملا ئکه مي گويد به حضرت آدم سجده کنيد، براي آنها سوال پيش مي آيد که براي چه بايد در مقابل مخلوقي که از خاک درست کرديد، سجده کنيم؟ شيطان که در آخر هم گوش به حرف نکرد و گفت: مبدا من بهتر از اين است و من از آتش آمدم. ولي خداوند با استدلالي که کرد، همه را قانع کرده بود و آن اين بود که آدم قدرت فهم دارد. در واقع اطلاعات ملا ئکه محدود بود، ولي حضرت آدم همه چيز را مي دانست که در سوره بقره آمده است. ببينيد شروع جهان و امتياز آدم که مستحق سجده است، به خاطر آگاهي بوده است. 

 

 

 

براساس همين مطلب بسيار مهمي که بر پايه تجارب و تحقيقات ميداني خود در تعريف مديريت ارتباطات به آن اشاره کرديد، يعني بحث آگاهي و اينکه وجه تمايز انسان و حيوان آگاهي است، اين سوال را مطرح مي کنم که برخورد يک مدير سياسي با انواع رسانه ها و دستگاه هاي اطلا ع رساني به عنوان سازمان هايي که وظيفه آگاهي بخشي دارند، چگونه بايد باشد؟ 

 

 

 

من مي خواستم به همين جا برسم و خوب شد که سوال کرديد. اين درست همان نقطه اي است که بنا بود وارد بحث شوم. به هر حال اگر بخواهيم با لحن قرآني حرف بزنيم، بايد بگوييم اسلام و قرآن کرامت انسان را در آگاهي و دانش مي دانند و انبيا» را مامور آگاهي بخشي به انسان مي دانستند. 

 

 

 

اگر اولين سوره اي را که بر پيغمبر اکرم نازل شده- آن هم در عربستاني که فقط چند نفر باسواد در حد نوشتن وخواندن وجود داشته- نگاه کنيد، مخاطب قرآن پيغمبر (ص) بوده که خودش خواندن و نوشتن بلد نبود. مخاطب پيغمبر همچنين آدم هايي بودند که حتي شعور و آگاهي درستي نداشتند. در اولين آيه اي که بر پيغمبر نازل مي شود، خداوند اسم انسان را که مي آورد و مي فرمايد :«اقرا با سم ربک الذي خلق» اولا با قرائت شروع مي کند. «خلق الا نسان من علق، اقرا و ربک الا کرم، الذي علم بالقم، علم الا نسان ما لم يعلم» از همين اول معلوم مي شود که رسالت پيامبر (ص) چه خواهد بود. با انساني طرف است که بايد آموزش ببيند، آن هم به عنوان يک موهبت الهي. خدا اين قدرت را در انسان قرار داده که آموزش را ياد بگيرد. آگاهي دادن، جزو بهترين رسالت هاي انبيا و بزرگان و ائمه بوده است. 

 

 

 

وقتي در مورد اصحاب رسانه و آگاهي بخشي ها بحث مي کنيد، معلوم است هر مديري بايد همتش اين باشد که واقعيت ها را اولا خودش بفهمد، بعد واقعيت ها را به ديگران منتقل کند و هر کسي در سطح مسووليتش عالم باشد. جز اصحاب رسانه و ابزار تعليم و تربيت و ابزار اطلاع رساني چه چيزي اين کار را مي تواند انجام دهد؟ در هر زماني وسيله اي بر اي اطلاع رساني بوده، از بيان شفاهي گرفته تا ا لا ن که به ديجيتال و الکترونيک رسيده که فقط با فشار يک دکمه، ميلياردها اطلاعات در يک ورقه کوچکي که چيزي مثل سوزن و سنجاق است، ذخيره مي شود. 

 

 

 

هر چه اين ابزارها پيشرفت مي کنند، ما بايد بيشتر به ابزارها توجه کنيم. نيروهايي که وظيفه آنها اطلاع رساني است بايد بسيار مورد توجه باشند. مدير هر چه از اوضاع تحت قلمرو خود آگاهتر باشد، موفق تر است. از آن طرف نيروهاي تحت قلمرو هم هر چه آموزش ديده تر و مطلع تر باشند، موفق ترند. مردم جامعه اي هم که مي خواهيم به آنها خدمت کنيم، اگر آگاه باشند، نمي توان فريبشان داد. 

 

 

 

عمده مشکلات کشورها و جوامع بشري در جهل است و رفع جهل توسط ارباب رسانه ها و خود رسانه ها صور ت مي گيرد. مديريت هم بايد واقعا اين وظيفه را در صدر وظايف خود بداند، کر و کور کردن مردم ظلم بسيار بزرگي است. 

 

 

 

با توجه به مسووليت هاي سنگيني که تاکنون داشته ايد خاطره اي تعريف کنيد که توانستيد با مديريت صحيح ارتباطات خودتان يک موضوع و مشکل را براي نظام حل کنيد و نتيجه اي بگيريد که لذت و شيريني اش را هنوز هم فراموش نکرده باشيد. 

 

 

 

خاطره اي در اين زمينه نمي توانم بگويم که به طور روشن مشخص شود که نتيجه يک قضيه اين شده است. ولي به چند کار بزرگي اشاره مي کنم که بر اثر اطلاع جامعه ما و اطلاع رساني انجام شده است. من خودم وقتي مي خواستم کارم را در حوزه هاي اجتماعي در کنار درس خواندن شروع کنم، احساسم اين بود که طلبه هاي آن زمان حوزه خيلي با واقعيت هاي جامعه فاصله دارند، چون سياسي نبودند، روزنامه و مجله نمي خواندند و در حوزه راديو نبود. 

 

 

 

راديو حرام بود، درست است؟ 

 

 

 

اوايل که مي گفتند حرام است و داشتن راديو لا اقل براي يک روحاني عيب بود. وقتي وارد مبارزه شديم و ديديم نيازهاي سياسي داريم، امام به من دستور دادند يک راديو بخرم و نصف پولش را هم دادند. 

 

 

 

چه سالي؟ 

 

 

 

سال 1342 بود; آن زماني که قرار بود کاپيتولا سيون اتفاق بيفتد. يک دفعه خبري را از جايي گرفتم و مطلع شدم که بناست در مقابل تصويب کاپيتولاسيون 200 ميليون دلا ر وام به ايران بدهند. اين خبر را به امام دادم و گفتم چنين خبري است و در مجلس نيز در حال تصويب است. امام گفت :« ما اين چيزها را نمي دانيم ». همان جا 200 تومان به من دادند و گفتند «برو يک راديو بخر». مغازه اي در خيابان حرم قم به نام «الکترولوکس» بود. من رفتم يک راديو «ارسر» به قيمت 400 تومان خريدم. 200 تومان را دادم و بقيه اش را هم قسطي پرداخت کردم که اقساطش را خودم مي دادم. 

 

 

 

بعدا پولش را از امام گرفتيد يا نه؟ 

 

 

 

نه، ديگر نگرفتم. قسطي بود. آن راديو را الا ن در موزه ام در رفسنجان گذاشته ام. چون آن راديو بر اي من وسيله اطلا ع رساني و استفاده از ابزار بود. همان موقع امام مرا مامور کردند که به تهران بيايم تا خبر اين مساله را به طور مستند ببرم. من هم به تهران آمدم و با کمک آقاي فلسفي، آقاي توليت و آقاي بهبهاني آن مصوبه مجلس و مصوبه مجلس سنا و اسناد پيمان وين را که مبناي اين کار بود، گرفتم و خدمت امام بردم که امام سخنراني نيرومندي عليه کاپيتولا سيون کردند و بعد هم تبعيد شدند. ما 5 يا 6 سال قبل از آن در حوزه براي اينکه طلبه ها مطلع شوند، مجله اي را راه انداختيم که سالنامه مکتب تشيع و فصلنامه مکتب تشيع بود.8-7 سال هم منتشر شد و خيلي هم موفق بود. بانويسندگان بزرگ کار مي کرديم. آن نشريه واقعا حوزه را بيدار کرد، چون مقالا ت بسيار سنگين از شخصيت هاي بزرگ کشور مي گرفتيم. آن موقع تيراژ کتاب ها 500 تا 1000 و در همين حد بود. اولين نشريه ما 10 هزار نسخه تيراژ داشت و فوري چاپ دوم خورد و 5 هزار نسخه ديگر چاپ کرديم. حوزه و محافل مذهبي با آن کار - چون به سراسر کشور ارسال کرديم- هوشيار شد و حوزه ها واردسياست شدند. اين مربوط به قبل از مبارزات ، يعني سال 36-35 بود که اين کار را کرديم.

 

 

 

پس مجله قبل از قضيه راديو بود. 

 

 

 

بله، 7 سال قبل از راديو بود. کار اجتماعي ام را با مطبوعات شروع کردم. من آقاي باهنر، آقاي مهدوي و آقاي صالحي، 4 نفر طلبه کرماني بوديم که اين کار را مي کرديم و محور ما هم حضرت امام بود. مجله مکتب اسلام هم بود که محورش آقاي شريعتمداري بود. هنوز هم به آن صورت سياسي نشده بوديم. اصلا زندگي من از کار اجتماعي و کار آموزشي و ارتباطي اين چنيني و استفاده از ابزارهاي اطلاع رساني آغاز شد و تا الا ن هم هميشه همين بوده است. 

 

 

 

مگر مي شود از اين همه فعاليت خاطره اي نداشته باشيد؟ 

 

 

 

خاطره اي که مي توانم به عنوان نمونه اشاره کنم اين است که اوايل انقلا ب يکي دو سال که گذشت، ومشکل پشت کنکوري ها را داشتيم، بزرگترين مشکل اين بود که ميليون ها نفر مايل بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاه ها فقط چند هزار نفر مي گرفتند . مثلا 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بين مردم بوديم و در فاميل مي ديديم که بچه ها مي رفتند کنکور مي دادند و ندرتا قبول مي شدند، افراد خاصي قبول مي شدند يا سفارشي بودند يا اينکه امکانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق مي شدند بقيه مي ماندند. 

 

 

 

اين موضوع براي کشور خيلي ضربه بزرگي بود. انقلاب فرهنگي هم که راه افتاد، همين دانشگاه ها هم تعطيل شدند. دانشگاه ها 2 سالي تعطيلي بود و دانشجو نمي گرفتند. ديديم اين وضع يک فاجعه براي کشور است. 

 

 

 

من خطبه اي در نماز جماعت خواندم و توضيح دادم که چه اتفاقي مي افتد که بچه هايمان الا ن در حد ديپلم بيرون مي آيند و بعد هم بيکار مي مانند واستعدادها زنده به گور مي شود. گفتم اين جريان فقري که در جامعه وجود دارد و تبعيضي که هست، هر سال عميق تر مي شود، چون يک عده ممتاز- چه در داخل و چه در خارج- تحصيل مي کنند و بعد هم کارهاي اساسي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را به دست مي گيرند و خانواده هاي مردم عادي هم بايد در حد عملگي، يا کارمند يا کاسب بمانند. اين تبعيض را هيچ وقت نمي توانيم به هم بزنيم. مگر اينکه به بچه ها ميدان بدهيم که درس بخوانند و اين بچه ها بعدا در قشر بالا ي کشور حضور داشته باشند. اين موضوع و تبعات آن را از لحاظ سياسي، اقتصادي، اجتماعي، پيشرفت و ظلمي که به اينها مي شود، فشار روحي که به جوان ها مي آمد، هزينه اي که براي اعزام به خارج مي شد و پولدارها به خارج مي رفتند و غيره را توضيح دادم. اين خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد که امام را ديدم، به من گفتند حرف هاي هشداردهنده اي زديد. مي خواهيد چه کار کنيد؟ گفتم: مي خواهيم يک دانشگاه غيردولتي درست کنيم تا از امکاناتي که الا ن هست، استفاده کنيم. مي توانيم کلاس هاي درس را در حسينيه ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاه ها يا مدرسه ها و جاهايي که مردم هديه مي کنند، بگذاريم و از نيروهايي هم که در جامعه وجود دارند و آدم هاي باسوادي هستند- استاد دانشگاه نيستند، ولي با سواد هستند- استفاده کنيم. مردم هم خودشان خرج تحصيلشان را بدهند و به خارج نروند. ايشان گفتند محاسبه ات درست است، اقدام کنيد. گفتم مخالفند، مي گويند اين کار بايد دولتي باشد، خصوصي نمي شود. ايشان گفتند: من اين موضوع را حل مي کنم و حل کردند. 

 

امام يک ميليون تومان پول دادند و گفتند: من اين را به اين کار هديه مي کنم. در صحبتي هم اعلا م کردند که اين کار خيلي خوبي است که فلا ني پيشنهاد کرده است. ديگر اين تندروها و چپ ها نتوانستند مخالفت کنند.

 

 

 

يعني دولت آن موقع مخالف بود؟ آقاي ميرحسين موسوي مخالف بود؟ 

 

 

 

خير، ايشان خودشان جزو موسسان دانشگاه آزاد بودند. آن موقع افکاري که بر آن نيروهاي انقلاب حاکم بود، نتيجه ادبيات مارکسيستي بود که همه جريان هاي مبارز دنيا را قبضه کرده بودند. هر کس مي خواست مبارزه کند، مقالا ت امپرياليستي را که به درد اين کار نمي خورد، مي خواند و همه چيز در ذهنشان دولتي بود. هنوز هم همين طور است. هنوز هم در فرانسه اگر بينيد، مقالات اساسي را چپ ها مي نويسند که بقاياي احزاب سوسياليست هستند. 

 

 

 

خود شما هم از اين تندروي ها داشتيد؟ 

 

 

 

تفکرها اين گونه بود. ما انقلابي هاي اسلا مي تحت تاثير اسلا م چنين نبوديم، اما کارهاي تندي که اوايل انقلا ب شد، محصول آن افکار بود. به هر حال امام که تاييد کردند، ما کار را شروع کرديم. دليل من اين بود که جامعه نياز دارد، ولي عرضه نيست. بايد عرضه درست کنيم. فقط اين دو نکته است که دانشگاه آزاد به سرعت رشد کرد. 

 

يا مثلا مساله مترو. ما که انقلا ب کرديم تونل مترو به صورت روباز از خيابان ميردادماد تا حوالي عباس آباد حفاري شده بود. ولي بعد از انقلاب بخشي از نيروهاي انقلا بي گفتند که اين کار لوکس است و وابستگي غربي ميآورد. شرکت را منحل کردند. زمان دولت آقاي بازرگان بود. گرفتار ترافيک شديم. من هم سابقه مسافرت به خارج و کشورهاي فرانسه، انگليس و آمريکا را داشتم و ديده بودم چقدر مترو در اين کشورها موثر است و تحت تاثير قرار گرفته بودم، در نماز جمعه يک خطبه خواندم که معروف به خطبه مترو شده است. اما خيلي ها حتي آقاي منتظري و ديگران مخالفت مي کردند. 

 

 

 

بايد در خطبه ها مسائل اساسي که نيازجامعه بود، مي گفتم و قدري به روزتر صحبت مي کردم. به هر حال توضيحاتي دادم. گفتم اين مترو چقدر موجب صرفه جويي در وقت مي شود، در سلا مت مردم موثر است. چقدر موجب صرفه جويي در سوخت مي شود ، زيرزمين است و فضاي بيرون را اشغال نمي کند، چقدر اشتغال ايجاد مي کند و... خيلي چيزها گفتم، چيزهايي که مي دانستم گفتم. عدد و رقم هم در آورده بودم. عده اي مخالفت مي کردند و مي گفتند يک کار لوکس است. مثلا مي گفتند: اين همه خاک که از زيرزمين در ميآوريد، کجا مي بريد؟ يکي از سوالات اساسي شان اين بود و ما توضيح مي داديم . اين ها را در نماز جمعه گفتيم، چون نماز جمعه را همه مي گرفتند و بهترين وسيله ارتباطي ما آن موقع همين نماز جمعه بود. گاهي خطبه هاي طولا ني يکي، دو ساعته مي خواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثه اي با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقاي مهندس موسوي بحث کردم تا بالا خره اکثريت ضعيفي درست شد. 

 

 

 

اينها همه با اطلاع رساني اتفاق افتاد. چيزهايي که در ذهن مردم بود که همه چيز را راکد کرده بود. خطبه هاي نماز جمعه اين قضيه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شديم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولا در مجلس اول روحيه اي حاکم بود که مي گفتند تهران که آباد است و ما بايد روستاها و شهرهاي ديگر را آباد کنيم. از طرفي درست هم مي گفتند ولي گفتم به تهران هم بايد رسيدگي کرد، اگر نه فردا در ترافيک خفه مي شويم. بالا خره بودجه ندادند من که رئيس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجه هاي فرعي درست کرديم که داستان هاي عجيب و غريبي دارد. ساختمانش را راه انداختيم تا به تجهيزات و وسايل برسد. بعد که رئيس جمهور شدم کار مترو روي ريل افتاد. من مي خواهم بگويم ببينيد اين اطلاع رساني ها، استفاده از ابزار اطلاع رساني و ابزار درست بسيار مهم است. آن روز براي ما نماز جمعه مهم بود که بايد صدا و سيما نيز همراهش مي بود. ولي امروز خيلي چيزهاي ديگر هست و خيلي قوي تر مي توانيم عمل کنيم. هر جا اطلا ع رساني درست کرديم، موفق شديم. 

 

 

 

شما فرموديد در دوره اي داشتن يک راديو براي روحاني عيب بود، ولي الا ن شايد نداشتن يک وب سايت اختصاصي براي روحانيت عيب باشد يا اگر حوزه هاي عمليه ما نتوانند از اين ابزارهاي اطلاع رساني خوب استفاده کنند، شايد عيب تلقي شود. مي بينيم در يک فاصله زماني 50 ساله سرعت تحولات و تغييرات تکنولوژيکي بسيار زياد بوده است. بعد آنجايي دچار تناقض مي شويم که ما همين الا ن محدوديت هايي در باب اطلاع رساني داريم. اگر چه عقايد و ديدگاه ها متفاوت است و يک عده معتقدند نظام اطلاع رساني کاملا آزادي داريم. مي خواهيم از جنابعالي سوال کنيم که اگر مديران آينده نگر نباشند و اگر تشخيص ندهند که در زماني که لا زم است بايد مترو ساخته شود و آينده را نبينند، چه اتفاقي مي افتد؟ الا ن در استفاده از ماهواره دچار تناقض هستيم. قانون منع استفاده از ماهواره را داريم، يا در مورد استفاده از اينترنت هم تناقضاتي ديده مي شود. اين تناقض ها را چه موقع بايد رفع کرد؟ بالاخره مجمع تشخيص مصلحت نظام جايي است که سياست هاي کلي نظام در آن تدوين مي شود و به تاييد رهبري مي رسد.

 

 

 

درخصوص بحثي که شما مي گوييد که چرا اين گونه هستيم، بايد بگويم اصولا جامعه ما به خاطر سنتي بودنش و گرفتار خشک مقدس ها و متعصبين بودنش هميشه چند گام از دانش و علم عقب بوده است. البته اسلا م برعکس است. اسلا م در يک دنياي جاهلي صرف آمد و موتور توسعه و علم دانش شد که حتي بعد اروپا و مناطق ديگر را احيا کرد. ما درست برعکس شديم. الا ن دنياي اسلا م تقريبا عمدتا به اين صورت است و در ايران ما هم همين وضع است. مثلا همين که مي گوييد راديو، راديو وقتي که شروع شد، بعضي ها تحريم کرده بودند. روزنامه هم همين طور. 

 

 

 

آن موقع فقط امام راديو را تحريم نکرده بودند؟ 

 

 

 

قبلش را نمي دانم که امام چه فتوايي داشتند. اينکه من مي گويم، مربوط به دوره اي است که خيلي زمان از ورود راديو گذشته بود و در دوران مبارزه به اين حرف ها رسيديم. روزنامه ها را در کيوسک ها مي گذاشتند و ما مي رفتيم آنجا و گاهي تيترها را مي خوانديم. در روزنامه نگاري هم حوزه عقب بود، اما کم کم پيشرفت کردند. بلندگو هم همين طور بود. فرض کنيد در مسجدي چند هزار آدم جمع مي شدند و پيرمردي مي خواست سخنراني کند، چگونه بايد صدايش را همه مي شنيدند؟ يادم هست زماني که خيلي جوان بوديم، حاج سيد نورالدين حسيني که شخصيت بزرگي در شيراز و سياسي هم بود، از شيراز به مشهد رفتند، جمعيت زيادي براي استقبال آمدند و همه صحن پر شده بود. چند نفر آدم گذاشته بودند; ايشان يک جمله مي گفت، مثلا 30 متر آن طرف تر يک نفر همان جمله را با صداي بلند تکرار مي کرد. 50 متر آن طرف يکي ديگر تکرار مي کرد. اين جمله چند بار تکرار مي شد تا به نفر آخر برسد. آن وقت ها بلندگو هم بود، اما استفاده نمي کردند. قرآن بندگان خوب و مخصوص خودش را آنهايي مي داند که گوش به حرف مي دهند و بهترينش را انتخاب مي کنند «فبشر عبادالذين يستعمون القول فيتبعون احسنه» اين مبناي ماست. پيغمبر(ص) مي فرمودند :« اطلبوا العلم و لو بالصين» چين با عربستان فاصله زيادي داشت، اما شهرت تمدن چين بلند بود. مي فرمود: علم را حتي از چين هم که شده بياوريد. 

 

 

 

نظر خود شما چيست؟ 

 

 

 

نظر من اين است که بايد در همه علوم و اطلا ع رساني براساس معارف قرآني پيشتاز باشيم. 

 

 

 

شما خودتان از اينترنت استفاده مي کنيد؟ 

 

 

 

بله استفاده مي کنم.

 

 

 

يعني شخصا استفاده مي کنيد و پشت کامپيوتر مي نشينيد؟ 

 

 

 

بله شخصا استفاده مي کنم. 

 

 

 

بيشتر کدام سايت ها را مي بينيد؟ 

 

 

 

الان بيشتر سايت هاي خبري را مي بينم. 

 

 

 

بي بي سي را مي بينيد؟ 

 

 

 

بله، گاهي مي بينم. 

 

 

 

از بي بي سي چه تحليلي داريد؟ 

 

 

 

بي بي سي در واقع براي نيل به اهدافي که دارد، حرفه اي عمل مي کند. 

 

 

 

در مورد شبکه بي بي سي فارسي صحبت مي کنيد؟ 

 

 

 

هم عربي و هم فارسي. اينها حرفه اي عمل مي کنند. خبرنگاران و گوينده هاي ورزيده اي دارند و از لحاظ جامعه شناسي و روابط عمومي مطلعند. در خيلي از جاها خبرنگار دارند و با سياستي که خودشان دارند، خبرها را انتخاب مي کنند و به خورد مردم مي دهند، يعني از لحن و شيوه هايي که تجربه شده استفاده مي کنند. حرف ها را فشرده مي زنند و سعي مي کنند موذيانه اهداف خود را القا کنند. در زمان انقلا ب آن موقع آنها طرفدار شاه بودند، اما خبرهايي که بي بي سي مي داد به ضرر رژيم شاه بود و خيلي وقت ها اين اخبار به درد ما مي خورد. در همه دنيا هم همين کار را مي کند. اين سياستي است که مستمع جذب مي کند و دولت ها گوش مي دهند. براي اينکه ببينند چه دارد مي گويد و چقدر به نفعشان مي گويد و چطور مي توانند جلويش را بگيرند. مردمي هم که مخالفند گوش مي دهند. آنها افکار و سياست هاي خودشان را هم در اخبار مي آورند و سياست هاي خودشان را مخلوط اخبار مي کنند. خيلي حرفه اي عمل مي کنند. 

 

 

 

ما چه بايد بکنيم؟ 

 

 

 

اينکه بايد چه کنيم خيلي مهم است چون اطلا ع رساني الان يک علم است. گرايش تبليغي در علوم انساني يک بحث بسيار وسيع است و دانشگاه ها اينها را بحث مي کنند و بايد متخصصان ببينند راه نفوذ بيشتر در مردم چيست. راه تنفر در ست کردن چيست. راه مبارزه با اين پديده که سابقه اي طولاني هم در گذشته دارد، امروزه يک علم است که بايد آن را داشته باشيم و به جوانان خود تعليم بدهيم. 

 

 

 

نظر شما به عنوان شخصيتي که هم تجربه اش را و هم مديريتش را داشتيد و همين الا ن هم در راس بالا ترين نهاد مشورتي نظام نشسته ايد، چيست؟ 

 

 

 

بالا خره مي گويم که بايد اولا واقعيت محيط و مخاطب را بشناسيم. ثانيا حرف هايي که مخاطب را فراري بدهد، نگوييم و حرف هايي را بزنيم که وجدان طرف را قانع کند. البته اگر کسي خودش عقيده اي دارد، حرف هاي خودش را هم در آن قالب مي تواند در بياورد. ما توقع نداريم بي بي سي بيايد سياست کشور خودش را فراموش کند سياست آن کشور را درهر برنامه اي مي بينيد، حتي سياست استعماري اش را. با شيوه اي حرف هاي خود را در مغز مردم جا مي کند. ما بايد با دانش روانشناسي، جامعه شناسي و پيش بيني آينده آشنا باشيم. 

 

 

 

الان خيلي چيزها در اطلا ع رساني شرط است فرض کنيد آقاي مهاجراني به عنوان کسي که سال ها معاون شما بوده، وقتي شما ايشان را در بي بي سي فارسي مي بينيد، چه احساسي به شما دست مي دهد؟ 

 

 

 

مايل نيستم هيچ وقت از آن رسانه استفاده کنم. آنها خودشان مي دانند و من نمي دانم چه دليلي براي خودشان دارند. حرف خودم را هم نمي خواهم به آنها تحميل کنم. 

 

 

 

اين رسانه هاي حرفه اي خارجي که اشاره کرديد، فکر مي کنيد در مديريت افکار عمومي داخل کشور ما در مقايسه با رسانه هاي داخلي، چه وزني دارند؟ 

 

 

 

مردم فرق مي کنند. خيلي از مردم هستند که پيشداوري دارند و خيلي به حرف هاي آنها توجه نمي کنند و گوش هم نمي دهند ولي بخشي هم هستند که فقط همان ها را مي گيرند. بخش ديگري هم هستند که هر دو را مي گيرند ومقايسه مي کنند. 

 

 

 

فکر مي کنيد مديريت رسانه موجود در کشور ما چه مقدار در پيدايش عمق اتفاقات پس از انتخابات تاثيرگذار بود؟

 

 

 

من از سبکي که دارد عمل مي شود، راضي نيستم. بايد خيلي حرفه اي تر از اين، واقعي تر و مخاطب شناس تر و حقيقت گو تر باشد. ما نياز به رسانه اي داريم که واقعا مورد ا عتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. اين دور از دسترس نيست و قابل تامين است. 

 

 

 

فرمايشات شما در مورد رسانه ملي است يا مجموع رسانه ها؟ 

 

 

 

همه رسانه ها، به خصوص رسانه ملي که تاثيرگذاري بيشتري دارد. 

 

 

 

فکر نمي کنيد اگر در چارچوب يک سياست کلي در مجمع نحوه عملکرد رسانه ملي مورد بررسي قرار گيرد و با رهبري مشورت شود، مي توان سياست مدوني در اين حوزه داشت؟ 

 

 

 

ما بايد در همه زمينه ها سياست بگذاريم و به رهبري بدهيم. اگر ايشان تاييد کردند، ابلاغ کنند اين برنامه در موضوعات کاري ما هست. روز اول که مجمع سياست ها را آغاز کرد، حدود 140 موضوع را با تصويب رهبري در دستور کار گذاشتيم و حدود 30 تا 40 موضوع را انجام داديم و بقيه اش مانده است. 

 

 

 

در خصوص سوال قبلي هم که پر سيديد و جواب کامل نداديم و به حاشيه رفتيم، بايد بگويم ما الا ن 2 مصوبه در سياست ها داريم. يکي درباره همين اطلا ع رساني است که بايد شنيده باشيد. يکي هم در خصوص ابزار وتکنولوژي اطلاع رساني است. يک وقت بحث محتوايي اش را انجام داديم که چگونه و به شيوه و با چه استراتژي بايد باشد، يک وقت هم سياست هاي صنعتي و فني اش را و اينکه چگونه ابزار پيشرفته استفاده کنيم و چگونه به اينها برسيم، بررسي کرديم. 

 

 

 

الان اگر قرار باشد راي گيري شود و راي گيري آشکار باشد، شما با آزادسازي ماهواره موافق هستيد؟ 

 

 

 

موارد مبتذلي وجود دارد که جوان هاي مردم را به انحراف مي کشاند و فکر نمي کنم براي جامعه درست باشد اما بايد به کانالهايي که مطلب مي گويند گوش داد. بالا خره اينها هستند و ديگران گوش مي دهند. اگر بخواهيم جلوگيري کنيم هم نمي توانيم. شما که مي دانيد الا ن دشمنان ما آمريکايي ها و ديگران هزينه زيادي انجام مي دهند تا فيلتر شکن هايي درست کنند که اصلا نشود سانسور کنيم و به آنجا مي رسند که جلوي سانسور را بگيرند. 

 

 

 

اشکال بعدي که از نظر رواني پيدا مي شود، اين است که «الا نسان حريص علي ما منع» وقتي چيزي ممنوع شود، آدم هاي کنجکاو بيشتر دنبال آنها مي روند تا ببينند آن چه بود؟ از همان اول مي گويند اين کار سياسي است. آخر هم مي بينند ما حق داشتيم. 

 

 

 

بنابراين فکر مي کنم مطالب را بايد گوش دهيم. ا لبته بحثي در فقه داريم که فقها مطالعه کتب ضلا ل و آن چيزي را که آدم و حوا را گمراه مي کند و جواب در آن نيست، اشکال مي گيرند. ولي اگر همان مطالب کتب ضلا ل را همراه با جواب در اختيار بگذارند، اشکال نمي کنند که طرف اشکال را بفهمد جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به هر حال در اسلام آزادي استماع افکار و حرف هاي ديگران و انتخاب احسن جزو محسنات است. 

 

 

 

به نظر مي رسد برخي صاحبان قدرت در نظام جمهوري اسلامي - نه به معناي قدرت خارجي، قدرتي که در جمهوري اسلا مي فهمش را داريم- وقتي از عرصه برکنار مي شوند يا کناره گيري مي کنند، به اپوزيسيون خود نظام تبديل مي شوند. شما با اين نظر که از سوي برخي مطرح مي شود، موافقيد يا خير؟ 

 

 

 

اين يک حکم کلي ندارد. آدم ها فرق مي کنند. يک عده هستند به دليل اينکه از قدرت برکنار شدند، مخالف مي شوند. اينها را بايد تقبيح کرد. اين درست نيست که آدم وقتي در قدرت بود، حمايت کند و وقتي که نيست، مخالفت کند. 

 

 

 

موضوع ديگر محتوايي است. يعني مثلا فردي در مسووليتي بوده و کارهاي خوبي به عقيده خودش انجام مي داده ولي الان مي بيند کار خلاف انجام مي شود- چه در قدرت باشد چه نباشد- اگر کار خلافي مي بيند و مخالفت نکند، اين عيب است. 

 

 

 

بايد وقتي عيبي مي بينيم، آينه باشيم، آينه بودن هم دو گونه است. يک وقت مي خواهيم آينه مغرضانه باشيم و چيزي را بگيريم و آن گونه که مي خواهيم به مردم منعکس کنيم که اين خودش خيانت است. اما ا گر وقتي مي بينند قدرت و حکومت عيبي دارد و به جامعه ضرر مي رساند، باافکار ديني نمي سازد آينده را خراب مي کند و اشکالا تي مي بينند، طبعا بايد مخالفت شان را بگويند، منتها بايد در سطح انتقاد گفته شود . انتقاد هم معنايش اين است که خوبي ها و بدي ها را با هم بگوييم. اگر آدم بخواهد موثر باشد، بايد منصفانه نقد کند. اصلا نقد اين است که چيزهاي سالم و ناسالم را از هم جدا و سالم ها را به مردم معرفي کنيم. 

 

 

 

در جايي از اين گفت وگو به قدرت خطبه هاي نماز جمعه اشاره کرديد. قدرت نامه به عنوان يک ابزار ارتباطي نيز همين قدر زياد بوده است. شما در تاريخ انقلا ب نامه نگاري هاي زيادي انجام داده ايد. فرض بفرماييد در اين يک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالي به رهبري صحبت شد، چقدر در موردش نقد شد، تحليل شد. شما به عنوان يک مدير ارشد، قدرت نامه را چگونه مي بينيد؟ 

 

 

 

هر کدام يک خاصيت دارند آدم گاهي يک مقاله مي نويسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تاثيرات خاص خودش را دارد. گاهي به يک شخص نامه مي نويسد، نامه خصوصي مي نويسد، سرگشاده نيست و محدود به خودش است. گاهي نامه سرگشاده مي نويسد که در حکم مقاله است ولي چون مخاطب مشخصي دارد، حواشي آن باعث مي شود که آثار ديگري نيز داشته باشد، گاهي مثبت و گاهي منفي. نمي توانيم يک حکم کلي صادر کنيم. اطلاع رساني از اين نوع مثل نامه نوشتن ها، کنفرانس ها، سخنراني ها، پيغام ها و... جنبه هاي مثبت و منفي دارندو آنجا که در جهت اطلا ع از اين ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زياد تاثير دارند. 

 

 

 

تا الان نامه اي نوشته ايد که از نوشتن آن پشيمان شده باشيد؟ 

 

 

 

نه. 

 

 

 

شما شخصيتي هستيد که همواره خبرساز بوده و براي کوچکترين ايما و اشاره شما تحليل نوشته مي شود. حضور حضرتعالي در مراسم توديع آقاي شاهرودي و معارفه آقاي لا ريجاني و نگاهي که عکاسان تيزبين به شما داشتند، برايش تحليل ها نوشته مي شود که شايد خيلي وقت ها براي خود شما جالب باشد. احتمالا براي خوانندگان ما جذاب خواهد بود که بپرسم يک روز کاري شما چه طور مي گذرد؟

 

 

 

الان روزهاي کاري ام خيلي شلوغ و پرحجم نيست. 

 

 

 

خودتان خواستيد يا اجبار شد؟ 

 

 

 

مقداري اجبار شد و مقداري خودم خواستم. 

 

 

 

اين اجبار زمانه است يا حکومت؟ 

 

 

 

به خاطر شرايط سياسي کشور است. 

 

 

 

يعني توافقي صورت گرفته است؟ 

 

 

 

نه توافقي نبود. ببينيد کارم از لحاظ وقتي که براي کارم مي گذارم، زياد است. به غير از پنج، شش ساعتي که مي خوابم يا لحظاتي که سر ناهار يا نماز هستم، بقيه ساعات را کار مي کنم. صبح ها براي نماز صبح بلند مي شوم. اول نمازم را با مراسمي که دارد، مي خوانم و بعد سراغ گزارش هاي شب مي روم. معمولا گزارش هاي شب خيلي زياد هستند، به خاطر اينکه روز غرب است و خبرهاي اساسي هم از آنجا ميآيد. گزارش هاي خودمان خيلي کم حجم است. مي بينم در دنيا چه خبر است. 

 

 

 

اينها را در منزل نگاه مي کنيد؟ 

 

 

 

بله. بعد راديوهاي خارجي را - هر کدام که خبر بيشتري دارد- مي گيرم و بخش هاي خبري آن را گوش مي دهم. معمولا نيم ساعتي را هم در حياط کوچکي که داريم، دور حوض و باغچه راه مي روم. الا ن هم در منزل فقط من و همسرم هستيم و کس ديگري نيست. معمولا او بعد از اينکه نمازش را خواند، استراحت مي کند و من صبحانه را آماده مي کنم. گاهي مي نشينيم صبحانه را يا با هم مي خوريم يا من هنوز که او بيدار نشده، مي خورم و راه مي افتم. مسير را هم که معمولا به گونه اي تنظيم مي کنم که به اخبار خودمان برسم. معمولا ساعت 8 اخبار راديو را در مسير گوش مي دهم. ا لبته در مسير هم اوضاع شهر را نگاه مي کنم، لباس مردم، مغازه ها و ويترين ها را نگاه مي کنم. در نيم ساعتي که در راه هستيم، خيلي چيزها از شهر مي فهمم. 

 

 

 

در ترافيک هم گير مي کنيد؟ 

 

 

 

پليس راهنما داريم. فقط جاهايي مثل چراغ قرمز که همه مي ايستند، توقف داريم. چون به پليس گفته ام که عبور نکنيم. البته گاهي در جاهاي شلوغ در ترافيک مي افتيم يا شب موقع بازگشت، به جاي نيم ساعت، يک ساعت در راهيم. من از جماران به اينجا مي آيم. معمولا اگر وضعيت عادي باشد، 35 دقيقه در راهم و اگر ترافيک غير عادي باشد تا يک ساعت هم طول مي کشد. اينجا هم که مي آيم، اول روزنامه را مي آورند و تيترها را نگاه مي کنم خيلي روزنامه هست، اگر مطلبي برايم جالب باشد، کنار مي گذارم و بعد مطلبش را مي خوانم. در اين فاصله هم تلويزيون روشن است و هر چه بخواهم چه از ماهواره و چه از تلويزيون خودمان مي بينم. راديو پيام هم گوش مي کنم که خوب است و هر يک ربع اخبار پخش مي کند. دو ساعت پيش از ظهر را معمولا براي ملا قات ها و مصاحبه ها مي گذارم. معمولا مي توانم دو، سه ملا قات داشته باشم. بعد هم براي نماز و ناهار مي روم. ضمن خوردن ناهار، از تلويزيون يا ماهواره، براي ديدن اخبار استفاده مي کنم. بعدازظهر کمي هم استراحت مي کنم. چون اگر استراحت نکنم از عصر به بعد کسل و خسته مي شوم. اما اگر نيم ساعتي استراحت کنم، دوباره نشاط کاري پيدا مي کنم. بعد کارتابل ها را مي آورند که مربوط به مجمع، خبرگان و دانشگاه آزاد است. گزارش هاي دستگاه ها را مي خوانم و مقالا تي که تهيه مي کنند مي خوانم. فرض کنيد مي خواهم با شما مصاحبه کنم و لا زم است قبلا مطالعه اي داشته باشم، مطالعه مي کنم. عصر هم يکي دو ملا قات مي گذارم. گاهي هم جلساتي مثل هيات موسس دانشگاه آزاد، هيات امنا، هيات رئيسه خبرگان، کميسيون هاي مجمع و ... را داريم و اگر نداشته باشيم، کارهاي اداري را انجام مي دهيم، اگر ملا قات هاي با رهبري باشد، عصر يا شب به آنجا مي روم. 

 

 

 

شايعه شده ملاقات هاي شما با رهبري بعد از جريانات انتخابات کمترشده است.

 

 

 

نه قبلا هفته اي يک ملا قات رايج و حتمي داشتيم بعدا که کارها کمتر شد، دو هفته يک ملا قات داريم که معمولا 2 ساعت طول مي کشد که گاهي تا شام است. 

 

 

 

آيا ممکن است بين اين دو هفته ضرورتي پيش بيايد که با ايشان ملا قاتي داشته باشيد؟ 

 

 

 

بله، اگر مساله اي پيش بيايد تلفني يا حضوري صحبت مي کنيم. 

 

 

 

روزهاي پنجشنبه و جمعه هم معمولا اداره نمي آيم. ساعت 30:10 تا 11 شب هم معمولا مي خوابم. البته به منزل که مي روم، تازه فصل ديگري شروع مي شود، قوم و خويشان و دوستاني که توقع دارند در خانه مرا ببينند، مي آيند. يک مقدار کار نيز هميشه با خودم در مسير دارم. 

 

 

 

با اين حساب حاج خانم هميشه تنها هستند. 

 

 

 

نه، خيلي در خانه هستم. قبل از نماز مغرب به خانه مي رسم. صبح هم ساعت 8 بيرون مي آيم. بيش از نصفي از وقتم را در منزل هستم ومعمولا آقايان اين قدر در خانه نيستند. به علا وه خانم الان کلي بچه و نوه و دوست و قوم و خويش دارند که بيشتر از من مشغول هستند کار خانه را دارد، چون خودش کار مي کند و مستخدم نداريم. 

 

اما قبلا داشتيد. 

 

 

 

بله. قبل از انقلاب معمولا دو مستخدم در منزل داشتيم، ولي اخيرا ماهانه يا هفتگي افرادي ميآيند که در کارخانه کمک مي کنند بقيه کارها را خودش انجام مي دهد. پنجشنبه و جمعه ها معمولا به اينجا نمي آيم . پنجشنبه ها چند ساعتي را به دفتري که در شميران داريم، مي روم و کارهايي که جمع مي شود، در آنجا انجام مي دهم. دو روز هم در هفته به استخر مي روم. چون بيماري قند دارم و به من تاکيد کردند که بايد شنا کنم. کارهاي تحقيقي که مي خواهم انجام دهم يا کارهاي علمي را که مي خواهم انجام دهم يا کارهاي علمي را که مي خواهم بنويسم، بيشتر در همان دو روز انجام مي دهم و بقيه اش را همين جا در ضمن کار مي نويسم. به هر حال از ساعتي که بيدار مي شوم تا ساعتي که مي خوابم، يکسره کار متنوع دارم. 

 

 

 

قصد نداريد روزي بازنشستگي خود را اعلام کنيد؟ 

 

 

 

بازنشسته هم بشويم همين است. ما که نمي توانيم بيکار بگرديم. 

 

 

 

تا به حال به بازنشستگي فکر کرده ايد؟ بازنشستگي به معناي کناره گرفتن از مسووليت هايي که داريد؟ 

 

 

 

مايلم. الا ن سن من در حدي است که مايلم اين گونه شود. ولي هنوز مي ترسم عوارض بد سياسي داشته باشد و به نوعي قهر تلقي شود که نمي خواهم انجام دهم. يکي از کارهايي که مي خواستم بعد از رياست جمهوري بکنم و نتوانستم انجام دهم، اين بود که در سفرهاي خارجي که مي رفتم خيلي جاها را نشان کردم که بعدا بروم ببينم و جهانگردي کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر داخلي هم بروم، برايم دشواراست چون اگر بخواهم به جايي بروم، بايد جمع زيادي از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که مي رويم، شوراي تامين نيرو ميآورند و هميشه زحمت دارد. براي همين سفرهايم را کم کردم. 

 

 

 

کوه هم نمي رويد؟ 

 

 

 

مي رفتم. هفته اي يک بار کوه پيمايي سنگين هم مي رفتم . اما يک بار زانوي من مشکلي پيدا کرد و از آن به بعد ديگر نرفتم. 

 

 

 

کتاب به عنوان يکي از ابزارهاي ارتباطي تلقي مي شود و شما هم کتاب خاطرات زيادي داريد. انگيزه شما از خاطره نويسي و انتشار اين خاطره ها چيست؟ 

 

 

 

در جواني خاطرات بعضي از شخصيت هاي قديم مثلا سلا طين يا وزرا را مي خواندم و مي ديدم که استفاده مي کنم. اين خاطرات واقعيات آن زمان را - نمي توان گفت همه اش راست است- خيلي خوب نشان مي دهد . بعد از انقلا ب خودم به اين فکر افتادم که مرتب خاطراتم را بنويسم، به اين منظور که بر من يک روز چه مي گذرد؟ 

 

 

 

سه هدف هم در آن هست، اول اينکه بگويم بالا خره من که مسوول هستم، از صبح تا شب چکار مي کنم. اين حتما در خاطرات من هست. هر صفحه اي را که بخوانيد، مي فهميد آن روز من چکار کردم و کجا بودم. 

 

 

 

دوم اينکه خبرهاي مهم داخلي را به صورت مختصر و حتي اگر يک سطر هم شده بنويسم، البته وقتي کسي جزئيات خبرها را بخواند با خواندن همان يک سطر متوجه مي شود که چه خبر بوده و مي رود اصل خبر را پيدا مي کند. جوري هم مي نويسم که بتوانند اخبار را پيدا کنند. 

 

 

 

سوم هم اين است که به خبرهاي مهمي که در دنيا اتفاق مي افتد و بالاخره تاريخ واقعي جهان هستند، اشاره کنم. 

 

 

 

هر روز يک صفحه مي نويسم، گاهي خاطرات يک روز نيم صفحه و گاهي يک صفحه و نيم مي شود. در سال 360 صفحه تقويم را با چند صفحه سفيدش را پر مي کنم. همين الان که خاطرات گذشته را مي خوانم خودم هم استفاده مي کنم. خيلي چيزها يادم ميآيد. فکر مي کنم کار کم هزينه اي است. شب که مي خواهم بخوابم، يکي از کارهايم اين است که نيم ساعت قبل از خواب خاطرات آن روزم را بلا استثنا» بنويسم. اگر يک شب نتوانم بنويسم، خسته باشم يا ميهمان داشته باشم، صبح يکي از کارهايم اين است که بنويسم. مثلا ديشب خاطرات را نوشتم. صبح که خبرهاي دنيا را مي خوانم، آن چيزهايي را که مهم است علامت مي گذارم تا شب يادداشت کنم. مثلا در مورد همين مصاحبه با شما حدود دو سطر مي نويسم. ولي خود مصاحبه چاپ مي شود و وجود دارد و اگر کسي بعدا خواست، مي رود پيدا مي کند. فرض کنيد به نماز جمعه مي روم، در خاطرات مي گويم خطبه اي خواندم و خواننده مي رود و اين خطبه را مي خواند. 

 

 

 

آقاي هاشمي! چرا اين خاطرات پراکنده منتشر مي شود؟ شما فرموديد بعد از انقلاب شروع به خاطره نويسي کرديد اما خاطرات چند سال اول انقلاب منتشر نشده است.

 

 

 

منتشر شده است. من از سال 60 خاطرات را نوشتم. قبل از ا نقلا ب از ترس اينکه زندگي ما دست ساواک بيفتد، چيزي يادداشت نمي کرديم، اول انقلا ب هم مباحث شوراي انقلا ب را که مسائل مهمي داشت، ثبت نکرديم، همين طوري حرف زديم. البته اقاي شيباني چيزهايي مختصري نوشته که گاهي منتشر مي شود. من از سال 60 شروع به نوشتن کردم ولي آن دو سه سالي که شما مي گوييد نوشته شد. از اول که وارد مبارزه شدم، از بچگي تا سال 60 را نوشتم. از 60 تا امروز هم در تقويمي وجود دارد و سال به سال منتشر مي شود. 

 

 

 

عده اي به خاطرات شما انتقاد مي کنند و مي گويند در خاطرات قبل از انقلاب که بعد از انقلاب منتشر شد، شما يک راوي هستيد و وقايع نگاري مي کنيد، اما در خاطرات دهه 60 به بعد که نگارش کرديد، تنهايک راوي نيستيد و در مقام دفاع از حقانيت ديدگاه ها و عملکرد خودتان خاطره نويسي مي کنيد. پاسخ شما به اين انتقاد چيست؟ 

 

 

 

خاطرات قبل از انقلا ب مصاحبه است. دو مصاحبه با من شد. يکي مصاحبه آقاي زيارتي است که آن موقع تاريخ مي نوشت و آمد و مصاحبه کرد و يکي هم آقاي معاديخواه براي بنياد تاريخ انجام داد. هر چه سوال کردند، جواب دادم. جواب تحليلي هم مي خواستند و من هم آن گونه گفتم. اگر بنا باشد کسي مصاحبه کند، همين جور مي شود. از آن به بعد مصاحبه نيست. 

 

 

 

خاطراتي که منتشر مي شود، چقدر با دست نوشته هاي اصلي خودتان تفاوت دارد؟ 

 

 

 

خيلي کم، البته کسي باور نمي کند که اين گونه است. نوشته ها را به يکي از بچه ها مي دهم و مي گويم اينها را تايپ و آماده کنيد و بياوريد. اگر نظري هم داريد، زيرش خط بکشيد. خاطرات 60 الي 66 را که منتشر کرديم ، شايد از بين 700 يا 800 صفحه اي که مي خوانيد مجموعا دو صفحه حذف نشده باشد. اينها همين طوري است. اگر چيزي نوشته باشم و الا ن ا حساس کنم مناسب نيست و راجع به کسي باشد مي گويم از طرف بپرسيد، اگر راضي است بياوريد و ا گر راضي نيست، نياوريد. 

 

 

 

پس کار تدوين کتاب هايتان را به خاطر همين به خانواده، فرزندان و نوه ها مي سپاريد که اگر احيانا مطلبي هست که قرار است حذف يا اضافه شود، انجام شود؟ 

 

 

 

اضافه که نمي کنيم، اگر اضافه کنيم، در پاورقي يا پرانتز اضافه مي کنيم يا در مورد اسمي توضيح مي دهيم. متن اصلي من دست نمي خورد. مثلا خاطرات روزهاي جنگ را نوشتم. مي بينم هنوز با عراق صلح نکرديم و بعضي از مطالب سري را نوشتم که نبايد آن منتشر شود. البته آن موقع هم مسائل سري را نمي نوشتم، ولي گاهي پيش ميآيد که خيلي کم است همان موقعي که داشتم مي نوشتم، توجه داشتم که اسراري که ممکن است يک روزي فاش شود و مصلحت نباشد، ننويسم و جز با اشاره چيزي نمي نوشتم. 

 

 

 

پس اسرار را نمي نويسيد. 

 

 

 

نه منتها به گونه اي مي نويسم که بعدا ا گر خواستم در زمان خودش توضيح بدهم ، امکان توضيحش باشد. 

 

 

 

کتاب شما مميزي مي شود؟ 

 

 

 

به سه جا مي دهيم، يکي به وزارت ارشاد مي دهيم. البته آنها بايد بگويند موافقيم يا مخالف که مي گويند موافقيم و چيز ديگري نمي گويند ودخالت نمي کنند. يکي هم به موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني مي دهيم تا اشارات يا بياناتي که از امام آمده، با مستندات تطبيق داده شود. يک نسخه را هم قبل از چاپ به رهبري مي دهم. هدفم اين است که به دليل آنکه ايشان در همه کارها با من شريک بودند تا اگر در موردي اشتباه کردم يا توضيحات اضافي لا زم است به من بگويند. 

 

 

 

يکي از سوالات ما درباره خاطرات شما نکته اي است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمريکا» آورديد و گفتيد امام با حذف اين شعار موافق بودند. انتشار اين مطلب در خاطرات شما واکنش هاي تندي را به همراه داشت و جوسازي هاي سياسي زيادي عليه آن شد. مي خواهيم آن خاطره را نه به شکل مکتوب، بلکه از زبان شما بشنويم که واقعيت آن چه بود؟ 

 

 

 

تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقيقا يادم نيست که چه نوشتم. به هر حال موافق نبوديم که در مجامع عمومي مرگ کسي را شعار دهيم. مثلا در اجتماعات ما «مرگ بر بني صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگويند . «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگويند. «مرگ بر شوروي» بود که گفتم الا ن با شوروي مشکل آن چناني نداريم.درباره آمريکا هم گفته بودم. 

 

 

 

با توجه به فضاي خاص سياسي که در زمان جنگ حاکم بود، فکر مي کنم شما معتقد بوديد که اگر شعار «مرگ بر آمريکا» را نگوييم، مي توانيم فشارهاي بين المللي را کمتر و در حوزه نظامي پيشرفت کنيم و در نهايت بتوانيم به شرايط آتش بس برسيم. يعني به نظر مي رسد که هدف شما از حذف اين شعار، يک موضع ديپلماتيک و سياسي بود. 

 

 

 

بله; حتما آن هدف را داشتم. به علا وه من ذاتا با حرف هاي تند وفحاشي ها مخالفم و آنها را مفيد نمي دانم.

 

 

 

حتي آن موقع که فرموديد اوايل انقلاب تندروي مي کرديد؟ 

 

 

 

بله گاهي تندروي مي کرديم، ولي شعار مرگ بر فلا ني را نمي پسندم. مرا يک اصل قرآني به اين روحيه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلا م که به بت ها فحش مي دادند - بت که مهم نيست- مي گويد :«حق نداريد به بت هاي آنها فحش بدهيد، و لا تسب الذين يدعون من دون الله» مي فرمايد:«بت ها را سب نکنيد، چون آنها هم متقابلا به خدا بد مي گويند و باعث گمراهي بيشتر آنها مي شويد» 

 

 

 

انگيزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبري چه بود؟ چه چيزي شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ 

 

ديدم کار بسيار زشتي انجام شد. همه مي دانستند که نسبت به ديگر نامزدها بي طرف هستم کاري نداشتم که مردم به چه کسي راي مي دهند ولي همه مي دانستند که روحيه کاري من با اين شيوه اداره جامعه سازگار نيست. متاسفانه در مناظره، آقاي احمدي نژاد حرف هايي را زده بود که غير واقعي بود. تاسف بيشتر از اين بود که همان حرف ها را پايه تبليغات خويش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سو» استفاده مي کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعي نظام اين بود که رهبري عکس العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم . در آن مناظره شما نوعي ستيز با روحانيت را مشاهده کرديد که به بهانه مخالفت با من، آقاي خاتمي، آقاي ناطق نوري و آقاي کروبي که روساي جمهوري و روساي مجلس بوديم، همه دستاوردهاي انقلا ب را حراج گذاشت و اين گونه القا کرد که روحانيت در اداره جامعه کارايي ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ايشان گفتم حرف هاي ناقص گفته اند. ترجيح مي دهم خودشان اصلا ح کنند و گرنه ناچا رم توضيح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابي نديدم. پس از آن نامه اي تهيه کردم .چون مي بايست جواب آن حرف ها داده مي شد. مي گويند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. اين سوال ديگر سفسطه است چون مگر ايشان هدفي غير از انتخابات در طرح آن مباحث خلا ف واقع داشت؟ نامه را تهيه کردم و در آخرين فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، براي رهبري فرستادم. چون اگر سه شنبه مي دادم، روزنامه ها چهارشنبه مي نوشتند واگر چهارشنبه مي دادم، پنجشنبه کسي حق نداشت بنويسد. چون فرصت تبليغات تمام مي شد. مي خواستم جواب آن حرف ها را بدهم. در کنار آن کارها در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتياق مردم را مي ديدم، از برنامه هاي محافل مجريان انتخابات هم خبر داشتم. 

 

 

 

به هر حال در همان فرصت باقي مانده براي رهبري معظم فرستادم و متاسفاته در آن فاصله 2 ساعته باقي مانده نامه به ايشان نرسيده بود، چون جوابي به من نرسيده بود. در آخرين لحظاتي که مي خواستم خدمت ايشان بروم، منتشر کردم. وقتي رفتم، ايشان گفتند: داشتم نامه شما را از روي کامپيوتر مي خواندم. يعني پس از اينکه پخش شده بود هم هنوز متن اصلي را نديده بودند. 

 

 

 

پرسيدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هيچ ملا حظه اي ندارم و فقط يک نکته دارم که آقاي احمدي نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه هاي شما گفت. گفتم فضا به گونه اي بود که اگر چه از من اسم نبرد، اما همه چيز متوجه من شد. ايشان گفتند واقعا هيچ ملا حظه اي روي نامه ندارم ولي اگر جاي شما بودم بعد از انتخابات منتشر مي کردم گفتم خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبينيد چون اگر مي خوانديد و به من مي گفتيد، منتشر نمي کردم و اين مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر آقاي احمدي نژاد شکست بخورد که درست نيست با ايشان درگير شوم. چون اخلا قا کار درستي نيست . اگر هم پيروز شود که اصلا درست نيست با منتخب مردم درگير شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم ولي الا ن حق من است که جواب بدهم و دادم. ايشان هم در مقابل اين منطق من اعتراض نکردند. 

 

 

 

ولي به نظر مي رسد اين نامه روابط شما را با ايشان دچار تغييرات کرده است. 

 

 

 

نه ايشان صراحتا گفتند که هيچ ملا حظه اي درباره محتواي نامه ندارم. حتي در همان جلسه گفتند به حق از من انتظار داريد که جواب بدهم. صلا ح نديدم که پيش از انتخابات جواب بدهم. چون روي حضور مردم تاثير مي گذارد ولي بعد از انتخابات جواب مي دهم. حتي گفتند که به آقاي احمدي نژاد هم گفتم که حرف هاي ناحقي زديد و جواب شما را مي دهم. واقعا هيچ وقت ايشان به خاطر نامه از من گله نکردند . چون روابط ما به گونه اي است که اگر گله هم داشته باشند، مي گويند. الحمدالله همکاري 60 ساله ما به گونه اي است که با هم رودر بايستي نداريم. 

 

 

 

ولي هنوز هم شاهديم که مي خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبري قرار دهند؟ 

 

 

 

اينها در سياست طبيعي است. گروهي که وارد بازي هاي سياسي مي شوند از اين حرف ها زياد مي زنند، ولي هميشه واقعيت ها خود را بر احتمالا ت سياسي تحميل مي کند و دير يا زود همه چيز مشخص مي شود.

 

 

 

به هر حال از شما متشکريم که فرصت کاملي داديد تا همه سوالات خويش را به عنوان يک روزنامه نگار مطرح کنيم. اگر توصيه خاصي داريد بفرماييد. 

 

 

 

تنها توصيه ام اين است که سعي نکنيد به خاطر جذب مخاطبان روش هاي غير اخلاقي را انتخاب کنيد. دروغ همه جا بد است. اما اگر از زبان يک روزنامه نگار و در يک رسانه پخش شود، به خاطر تاثيري که در جامعه دارد خيلي بدتر است. غير از اين مگر انقلا ب اسلا مي در جذب حمايت مردمي ضعف دارد که گروهي به بهانه حمايت از انقلا ب وولا يت فقيه خود را مجاز به دروغ و تهمت مي دانند؟ انقلا ب اسلا مي چون بر اساس تعاليم اسلام بنا نهاده شده آن قدر محتوا دارد که اگر واقعيت ها بدون رنگ و لعاب دروغين به مردم گفته شود، مردم ايران حتي پيروان اقليت هاي د يني و مذهبي هم به آن علا قمند مي شوند. آن گونه که در زمان مبارزه و در دوران پيروزي و تثبيت همه کارهاي ما با مردم بود. اگر مردم نبودند شعارهاي دهن پرکن احزاب و گروهک هاي متعددي که آن روزها آزادانه بيان مي شد، انقلا ب را از مسير خويش منحرف مي کرد. ولي ديديم که ناپاکي ها در در ياي مردمي کنار زده شدند. 

 

 

 

خيلي ممنون 

 

 

 

موفق باشيد.

 

مگر انقلاب در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از ولایت فقیه خود را مجاز به فحّاشی می‌‌دانند؟

 

 آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از مصاحبه صریح خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات در سال 89 تاکید کرد: دروغ همه جا بد است، اما اگر در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت و فحّاشی می‌‌دانند؟.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده ای از این مصاحبه بدین شرح است:

 

انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم به آن علاقه‌مند می‌‌شوند. آن‌گونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد. ولی دیدیم که ناپاکی‌ها در دریای مردمی کنار زده شدند.

 

من از سبکی که فعلا دارد در رسانه ملی عمل می‌شود، راضی نیستم. باید خیلی حرفه‌ای‌تر از این، واقعی‌تر و مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر باشد. ما نیاز به رسانه‌ای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوان‌های مردم را به انحراف می‌کشاند و فکر نمی‌کنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانال‌هایی که مطلب می‌گویند، گوش داد. بالاخره این‌ها هستند و دیگران گوش می‌دهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمی‌توانیم. شما که می‌دانید الان دشمنان ما، آمریکایی‌ها و دیگران هزینه زیادی انجام می‌دهند تا فیلترشکن‌هایی درست ‌کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا می‌‌رسند که جلوی سانسور را بگیرند.

 

اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا می‌‌شود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدم‌های کنجکاو بیشتر دنبال آنها می‌‌روند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول می‌گویند این کار سیاسی است. آخر هم می‌بینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر می‌کنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه می‌کند و جواب در آن نیست، اشکال می‌گیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمی‌کنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به ‌هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرف‌های دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است.

"ناگفته های هاشمی در صراحت نامه"

 

مأموریت احمدی نژاد در سال ۸۸ چه بود؟

در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من و دیگران مدیران ارشد تاریخ انقلاب، همه دستاوردهای گذشته انقلاب را به حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد

 

 

hashemirafsanjani.ir - آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از کتاب صراحت نامه به بیان ناگفته هایی از وقایع انتخابات سال 88 و ماموریتی ویژه برای حراج تاریخ انقلاب به بهانه تخریب مدیران ارشد سی ساله گذشته پرداخته است.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده مصاحبه ایشان با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خرداد 1389 بدین شرح است:

 

* جنابعالی در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟

 

 - هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.

 

* آقای هاشمی! تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟

 

- نه. 

 

* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟

 

-— دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من و دیگران مدیران ارشد تاریخ انقلاب، همه دستاوردهای گذشته را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند!. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.

 

* ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است؟ —

 

- نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم.

 

  * ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند؟

 

- — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند. عمق رابطه من و رهبری فرآتر از اقوآل سیاسی است. عده ای  از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

روایتی از "صراحت نامه" هاشمی :

 

از نوشتن هیچ نامه ای پشیمان نشدم

 

 

 

  • وقتی کسی صراحتا ناتوانی روحانیت را در 30 سال گذشته فریاد می زند چه کسی می تواند مدعی شود این دعوای دو نفر است؟
  • رهبری گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم ولی صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم رهبری حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم
  • وقتی خلاف گویی های مناظرات جبران نشد کاملا واضح بود که احمدی نژاد برنامه ای بالاتر از تخریب اشخاص در فکر دارد

 

عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و این مودت خدشه ناپذیر در گذشته به عینیت رسیده و در آینده نیز اثبات خواهد شد؛جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به  کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند

 

 آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از کتاب منتشر نشده"صراحت نامه" ضمن پاسخگویی به شبهاتی پیرامون نامه 88 ،خاطر نشان کرد:"عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به  کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند."

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخش هایی ازمصاحبه کتاب منتشر نشده "صراحت نامه " آمده است :

 

* آقای هاشمی! در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟ 

 

- هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.

 

* آقای هاشمی ! تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ 

 

- نه.

 

* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ —

 

- دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند.

 

ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست.

 

متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم.

 

در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.

 

در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد.

 

می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟.

 

نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود.

 

در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند.

 

پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟

 

گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت.

 

گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد.

 

ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم.

 

گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم.

 

ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.

 

* ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است؟

 

-— نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم.

 

حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند.

 

الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. 

 

* ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند؟

 

- — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

 

عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و این مودت خدشه ناپذیر در گذشته به عینیت رسیده و در آینده نیز اثبات خواهد شد؛جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به  کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند.

 

*****

 

شایان ذکر است به گزارش خبرگزاری ها کتاب "صراحت نامه" که شامل مصاحبه صریح ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه 1389 با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است هنوز پس  از 10 ماه در صف اخذ مجوز انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

/ ناگقته های رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال 88 /

 

«صراحت نامه» آیت الله هاشمی منتشر می شود

 

 

 

  • رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این مصاحبه به اهداف مشترک جریان انحرافی و حامیان آنها در القاء تقابل بین ایشان و آیت الله خامنه ای به بهانه نامه 88 یاد می کنند و می گویند : آنها از عمق رابطه 60 ساله من و رهبری آگاه نیستند و این موضوع را در آینده به خوبی خواهند فهمید
  • آیت الله هاشمی در بخش هایی از این کتاب به موضوع نامه 88 به رهبر معظم انقلاب می کنند و از دلایل نگارش آن نامه تاریخی و واکنش آیت الله خامنه ای در دیدار با خود ایشان نسبت به محتوای نامه می گویند
  • این کتاب حاوی ناگفته هایی از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت به حوادث سال 88 است که برای اولین بار در مصاحبه سال 89 با ماهنامه مدیریت و ارتباطات به آنها اشاره کردند

 

مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که ایشان  در آن  مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانه‌ای نگفته بود و اینک قرار است عینا در کتابی تحت عنوان صراحت نامه منتشر شود

 

مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات  از انتشار گفتگویی اختصاصی  با آیت‌الله  هاشمی رفسنجانی در قالب  کتاب «صراحت نامه» خبر داد .

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، امیر عباس تقی‌پور ضمن اعلام این خبر ، گفت: در پی انتشار گفتگویی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ماهنامه مدیریت ارتباطات که در هجدهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها رتبه سوم بخش مصاحبه را نیز به دست آورد، این گفتگو در قالب کتابی با عنوان «صراحت نامه» منتشر می‌شود.

 

به گفته تقی پور در مقدمه این کتاب اذعان شده است، شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که او در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانه‌ای نگفته بود.

 

تقی پور در خاتمه تأکید کرد: مصاحبه‌هایی که در این ماهنامه منتشر شده و می‌شود فارغ از جهت‌گیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل و با هدف ابهام زدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت می‌گیرد و به همین دلیل است که افکار عمومی هم غالبا نتایج این مصاحبه‌ها را می پذیرد.

 

شایان ذکر است  این کتاب از سوی انتشارات سیمای شرق در قطع پالتویی در دست انتشار قرار گرفته است و تهرانی ها  برای تهیه این کتاب (در صورت توزیع در بازار نشر) می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند ضمن اینکه سایر هموطنان گرامی  نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی ارسال، سفارش خرید خود را به صورت  تلفنی اعلام نمایند .

 

ناگفته های هاشمی از سال 88 در کتاب " صراحت نامه "

 

 
این کتاب از سوی انتشارات سیمای شرق در قطع پالتویی در دست انتشار قرار گرفته  و تهرانی ها  برای تهیه این کتاب (در صورت توزیع در بازار نشر) می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند ضمن اینکه سایر هموطنان گرامی  نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی ارسال، سفارش خرید خود را به صورت  تلفنی اعلام نمایند
 

 

شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا کند چرا که یشان در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانه‌ای نگفته بود.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات  از انتشار گفتگویی اختصاصی  با آیت‌الله  هاشمی رفسنجانی در قالب  کتاب «صراحت نامه» خبر داد .

 

بنا بر این گزارش ، میر عباس تقی‌پور ضمن اعلام این خبر ، گفت: در پی انتشار گفتگویی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ماهنامه مدیریت ارتباطات که در هجدهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها رتبه سوم بخش مصاحبه را نیز به دست آورد، این گفتگو در قالب کتابی با عنوان «صراحت نامه» منتشر می‌شود.

 

به گفته تقی پور در مقدمه این کتاب اذعان شده است، شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که او در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانه‌ای نگفته بود.

 

تقی پور در خاتمه تأکید کرد: مصاحبه‌هایی که در این ماهنامه منتشر شده و می‌شود فارغ از جهت‌گیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل و با هدف ابهام زدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت می‌گیرد و به همین دلیل است که افکار عمومی هم غالبا نتایج این مصاحبه‌ها را می پذیرد.

 

شایان ذکر است  این کتاب از سوی انتشارات سیمای شرق در قطع پالتویی در دست انتشار قرار گرفته است و تهرانی ها  برای تهیه این کتاب (در صورت توزیع در بازار نشر) می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند ضمن اینکه سایر هموطنان گرامی  نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی ارسال، سفارش خرید خود را به صورت  تلفنی اعلام نمایند .

تکرار / آیت الله هاشمی رفسنجانی :

 

از رهبری انتظار عکس العمل داشتیم در مقابل خلاف گویی این رئیس جمهور!

  • مطالب دروغ پایه تبلیغات رئیس جمهور شد!
  • من را بهانه کرد تا جنگ با روحانیت را راه بیاندازد!
  • همه هدفش از بیان مطالب واقع یک نکته بود : روحانیت کارایی اداره کشور ندارد!
  • از رهبری انتظار عکس العمل داشتیم
  • همه می دانند که با نحوه اداره کشور توسط احمدی نژاد مخالفم!
  • خواستم خودش خلاف گویی های اش را اصلاح کند ؛ اما نکرد!
  • در مناسب ترین زمان نامه ام را به رهبری منتشر کردم؛ چون بعد از انتخابات مفهوم دیگری پیدا می کرد!
  • هیچوقت از نوشتن هیچ نامه ای پشیمان نشده ام !
  • هیچ احدی توان و امکان این را ندارد که مرا مقابل رهبری قرار دهد؛ 60 سال عمق این رابطه است !

 

تکرار / مصاحبه ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با ماهنامه مدیریت ارتباطات /"...... دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردیدواین‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟

تکرار /گزیده مصاحبه ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با ماهنامه مدیریت ارتباطات /○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

روایت هاشمی از مخالفان ضد اشرافیت مترو !

  • قبل از انقلاب تونل مترو به‌صورت روباز از خیابان میرداماد تا حوالی عباس‌آباد حفاری شده ‌بود. ولی بعد از انقلاب بخشی از نیروهای انقلابی گفتند که این‌ کار لوکس و اشرافی است و وابستگی غربی می‌آورد! شرکت را منحل کردند!؟
  • قانون مترو منحل شده بود، به دولت رفتم و مباحثه‌ای با دولت کردم! من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد!!
  • بعد گرفتار مجلس شدیم! مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد! اصولاً در مجلس اول روحیه‌ای حاکم بود که می‌گفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم!؟بالاخره هم بودجه ندادند! من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم!
  • باید در خطبه‌های نماز جمعه از مسائل اساسی که نیاز جامعه بود، می‌گفتم و قدری به‌روزتر صحبت می‌کردم گفتم این مترو چقدر موجب صرفه‌جویی در وقت می‌شود! در سلامت مردم مؤثر است! چقدر موجب صرفه‌جویی در سوخت می‌شود! زیر زمین است و فضای بیرون را اشغال نمی‌کند، چقدر اشتغال ایجاد می‌کند!
  • بالاخره ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد!

 

"......................مثلاً مسأله مترو. ما که انقلاب کردیم، تونل مترو به‌صورت روباز از خیابان میرداماد تا حوالی عباس‌آباد حفاری شده ‌بود. ولی بعد از انقلاب بخشی از نیروهای انقلابی گفتند که این‌ کار لوکس است و وابستگی غربی می‌آورد. شرکت را منحل کردند. زمان دولت آقای بازرگان بود. گرفتار ترافیک شدیم. من هم سابقه مسافرت به خارج و کشورهای فرانسه، انگلیس و آمریکا را داشتم و دیده ‌بودم چقدر مترو در این کشورها مؤثر است و تحت تأثیر قرار گرفته بودم، در نمازجمعه یک خطبه خواندم که معروف به خطبه مترو شده است. اما خیلی‌ها، حتی آقای منتظری و دیگران مخالفت می‌کردند.............باید در خطبه‌ها مسائل اساسی که نیاز جامعه بود، می‌گفتم و قدری به‌روزتر صحبت می‌کردم. به هر حال توضیحاتی دادم. گفتم این مترو چقدر موجب صرفه‌جویی در وقت می‌شود! در سلامت مردم مؤثر است! چقدر موجب صرفه‌جویی در سوخت می‌شود! زیر زمین است و فضای بیرون را اشغال نمی‌کند، چقدر اشتغال ایجاد می‌کند! خیلی چیزها گفتم، چیزهایی که می‌دانستم، گفتم. عدد و رقم هم درآورده بودم. عده‌ای مخالفت می‌کردند و می‌گفتند یک کار لوکس و اشرافی است. مثلاً می‌گفتند: این همه خاک که از زیرزمین درمی‌آورید، کجا می‌برید؟......."

گزیده مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با ماهنامه مدیریت ارتباطات (خرداد89) .............یکی از سؤالات اساسی‌شان این بود و ما توضیح می‌دادیم. اینها را در نماز جمعه ‌گفتیم، چون نماز جمعه را همه می‌گرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع همین نماز جمعه بود. گاهی خطبه‌های طولانی یکی دو ساعته می‌خواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثه‌ای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد. اینها همه با اطلاع‌رسانی اتفاق افتاد. چیزهایی در ذهن مردم بود که همه چیز را راکد کرده بود. خطبه‌های نماز جمعه این قضیه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شدیم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولاً در مجلس اول روحیه‌ای حاکم بود که می‌گفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم. از طرفی درست هم می‌گفتند. ولی ‌گفتم به تهران هم باید رسیدگی کرد، وگرنه فردا در ترافیک خفه می‌شویم. بالاخره بودجه ندادند. من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجه‌های فرعی درست کردیم که داستان‌های عجیب و غریبی دارد. ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد. بعد که رئیس‌ جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد. من می‌خواهم بگویم ببینید این اطلاع‌رسانی‌ها، استفاده از ابزار اطلاع‌رسانی و ابزار درست بسیار مهم است. آن روز برای ما نماز جمعه مهم بود که باید صداوسیما نیز همراهش بود، ولی امروز خیلی چیزهای دیگر هست و خیلی قوی‌تر می‌توانیم عمل کنیم. هر جا اطلاع‌رسانی درست کردیم، موفق شدیم

هاشمی: تا امروز دولتی مقابل نظر ولی فقیه دردولتی نشدن دانشگاه آزاد نایستاده!

  • من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیحاتی در مورد تاسیس دانشگاه غیر دولتی دادم!
  • امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید! می‌خواهید چه کار کنید؟
  • گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم
  • امام فرمودند: محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید!
  • گفتم مخالفند! می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود!
  • ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند!
  • امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم!
  • در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است و دیگر دولتی ها نتوانستند مخالفت کنند!

 

این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند.

خاطره‌ای که می‌توانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوری‌ها را داشتیم. بزرگ‌ترین مشکل این بود که میلیون‌ها نفر مایل‌ بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاه‌ها فقط چند هزار نفر می‌گرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل می‌دیدیم که بچه‌ها می‌رفتند کنکور می‌دادند و ندرتاً قبول می‌شدند، افراد خاصی قبول می‌شدند؛ یا سفارشی بودند یا این‌ که امکانات درس ‌خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق می‌شدند. بقیه می‌ماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاه‌ها هم تعطیل شدند. دانشگاه‌ها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمی‌گرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌‌شود، چون یک عده‌ ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ ‌وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است. دیگر این تندروها  نتوانستند مخالفت کنند.منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات

هاشمی : مردم شر دروغگویان را از سر انقلاب و ولایت کم خواهند کرد

  • رسانه ها سعی نکنند به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب کنند. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یک روزنامه‌نگار و در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است
  • مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌‌دانند؟
  • انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم به آن علاقه‌مند می‌‌شوند
  • چه در زمان مبارزه و چه در دوران پیروزی و چه تثبیت همه کارهای ما با مردم بود
  • اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد

 

تکرار خبر / منتخب مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با ماهنامه مدیریت ارتباطات ( خرداد ماه 1389 )  /"توصیه‌ام این است رسانه ها سعی نکنند به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب کنند. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یک روزنامه‌نگار و در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌‌دانند؟..............انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم  به آن علاقه‌مند می‌‌شوند. آن‌گونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد. ولی دیدیم که ناپاکی‌ها در دریای مردمی کنار زده شدند"

من از سبکی که فعلا دارد عمل می‌شود، راضی نیستم. باید خیلی حرفه‌ای‌تر از این، واقعی‌تر و مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر باشد. ما نیاز به رسانه‌ای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوان‌های مردم را به انحراف می‌کشاند و فکر نمی‌کنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانال‌هایی که مطلب می‌گویند، گوش داد. بالاخره این‌ها هستند و دیگران گوش می‌دهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمی‌توانیم. شما که می‌دانید الان دشمنان ما، آمریکایی‌ها و دیگران هزینه زیادی انجام می‌دهند تا فیلترشکن‌هایی درست ‌کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا می‌‌رسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا می‌‌شود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدم‌های کنجکاو بیشتر دنبال آنها می‌‌روند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول می‌گویند این کار سیاسی است. آخر هم می‌بینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر می‌کنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه می‌کند و جواب در آن نیست، اشکال می‌گیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمی‌کنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به ‌هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرف‌های دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات خرداد 89

هاشمی : انقلاب و ولایت هرگز محتاج دفاع با تهمت و دروغ نیست

  • رسانه ها سعی نکنند به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب کنند. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یک روزنامه‌نگار و در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است
  • مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌‌دانند؟
  • انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم به آن علاقه‌مند می‌‌شوند
  • چه در زمان مبارزه و چه در دوران پیروزی و چه تثبیت همه کارهای ما با مردم بود
  • اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد

 

تکرار خبر / منتخب مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با ماهنامه مدیریت ارتباطات ( خرداد ماه 1389 )  /"توصیه‌ام این است رسانه ها سعی نکنند به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب کنند. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یک روزنامه‌نگار و در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌‌دانند؟..............انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم  به آن علاقه‌مند می‌‌شوند. آن‌گونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد. ولی دیدیم که ناپاکی‌ها در دریای مردمی کنار زده شدند"

من از سبکی که فعلا دارد عمل می‌شود، راضی نیستم. باید خیلی حرفه‌ای‌تر از این، واقعی‌تر و مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر باشد. ما نیاز به رسانه‌ای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوان‌های مردم را به انحراف می‌کشاند و فکر نمی‌کنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانال‌هایی که مطلب می‌گویند، گوش داد. بالاخره این‌ها هستند و دیگران گوش می‌دهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمی‌توانیم. شما که می‌دانید الان دشمنان ما، آمریکایی‌ها و دیگران هزینه زیادی انجام می‌دهند تا فیلترشکن‌هایی درست ‌کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا می‌‌رسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا می‌‌شود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدم‌های کنجکاو بیشتر دنبال آنها می‌‌روند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول می‌گویند این کار سیاسی است. آخر هم می‌بینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر می‌کنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه می‌کند و جواب در آن نیست، اشکال می‌گیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمی‌کنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به ‌هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرف‌های دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات

آیت الله هاشمی رفسنجانی:حفظ انقلاب و ولایت نیازی به هتک حرمت ، تهمت زنی ودروغگویی ندارد!

  • محتوای واقعی انقلاب اسلامی بدون نیاز به رنگ و لعابهای دروغین در قلوب مردم ایران جا گرفت
  • رسانه ها و رسانه ملی حرفه‌ای‌تر ، واقعی‌تر ،مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر اطلاع رسانی کنند!
  • انقلاب اسلامی آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی را هم به آن علاقه‌مند می‌‌کند!
  • من از سبکی که فعلا در رسانه ملی دارد عمل می‌شود، راضی نیستم!
  • همان‌گونه که در زمان مبارزه نهضت و در دوران پیروزی و تثبیت نظام نیز همه کارهای ما با مردم بود
  • دروغ همه جا بد است، اما اگردر یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است!

 

"توصیه‌ام این است رسانه ها سعی نکنند به خاطر جذب مخاطبان روش‌های غیراخلاقی را انتخاب کنند. دروغ همه جا بد است، اما اگر از زبان یک روزنامه‌نگار و در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت می‌‌دانند؟..............انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم  به آن علاقه‌مند می‌‌شوند. آن‌گونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد. ولی دیدیم که ناپاکی‌ها در دریای مردمی کنار زده شدند"

 

من از سبکی که فعلا دارد عمل می‌شود، راضی نیستم. باید خیلی حرفه‌ای‌تر از این، واقعی‌تر و مخاطب‌شناس‌تر و حقیقت‌گوتر باشد. ما نیاز به رسانه‌ای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوان‌های مردم را به انحراف می‌کشاند و فکر نمی‌کنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانال‌هایی که مطلب می‌گویند، گوش داد. بالاخره این‌ها هستند و دیگران گوش می‌دهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمی‌توانیم. شما که می‌دانید الان دشمنان ما، آمریکایی‌ها و دیگران هزینه زیادی انجام می‌دهند تا فیلترشکن‌هایی درست ‌کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا می‌‌رسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا می‌‌شود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدم‌های کنجکاو بیشتر دنبال آنها می‌‌روند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول می‌گویند این کار سیاسی است. آخر هم می‌بینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر می‌کنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه می‌کند و جواب در آن نیست، اشکال می‌گیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمی‌کنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به ‌هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرف‌های دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات خرداد 89

هاشمی : امام نگذاشت دانشگاه آزاد دولتی شود

  • من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیحاتی در مورد تاسیس دانشگاه غیر دولتی دادم!
  • امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید! می‌خواهید چه کار کنید؟
  • گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم
  • امام فرمودند: محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید!
  • گفتم مخالفند! می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود!
  • ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند!
  • امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم!
  • در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است و دیگر دولتی ها نتوانستند مخالفت کنند!

 

"من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌‌شود، چون یک عده‌ ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ ‌وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند.......

 تکرار خبر / بخشی از مصاحبه ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با ماهنامه مدیریت ارتباطات :خاطره‌ای که می‌توانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوری‌ها را داشتیم. بزرگ‌ترین مشکل این بود که میلیون‌ها نفر مایل‌ بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاه‌ها فقط چند هزار نفر می‌گرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل می‌دیدیم که بچه‌ها می‌رفتند کنکور می‌دادند و ندرتاً قبول می‌شدند، افراد خاصی قبول می‌شدند؛ یا سفارشی بودند یا این‌ که امکانات درس ‌خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق می‌شدند. بقیه می‌ماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاه‌ها هم تعطیل شدند. دانشگاه‌ها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمی‌گرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌‌شود، چون یک عده‌ ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ ‌وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است. دیگر این تندروها  نتوانستند مخالفت کنند.منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات شماره خرداد 89

وقتی رهبرانقلاب ملاحضه ای بر محتوای نامه هاشمی نداشتند چرا کیهان از نظر ولی فقیه عبور کرد؟ /

 

کیهان اولین دست بیعت را به مکتب ایران داد ؟

 

  • 7 فرمان کیهان برای مکتب ایران در مواجه با نامه هاشمی :
  • القاء رهبری به عنوان مخاطب اصلی نامه هاشمی و هشدارهای آن!
  • عدم اشاره به بخشهایی از نامه که ناظر بر القای ناکارآمدی روحانیت در مدیریت سی ساله گذشته است
  • عدم توقف پروژه تخریب (جالب است که آقای احمدی نژاد نه تنها به توصیه رهبری هم در این زمینه عمل نکرد! بلکه درست بر خلاف جهت آن سخنرانی میدان ولی عصر را ایراد کرد !؟)
  • ازتهدید«نامه هاشمی» علیه خودفرصتی برای دور کردن ایشان از رهبری بسازید!
  • هرگز خود را به عنوان مخاطب اشارات هاشمی فرض نکنید و هیچ واکنشی نشان ندهید ما به بهانه همان نامه پاسخ می دهیم !
  • التهابات سیاسی باید حفظ شود تا اهداف نامه هاشمی خنثی شود بهترین راه بمباران افکار عمومی با سخنان تحریک کننده در حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و حتی مسائل فقهی وحوزه مرجعیت!
  • روشن شدن هدف واقعی نامه هاشمی خط قرمز رسانه ای است و باید آن را در القائات سیاسی پرحجم غرق کنید

 

امروز که کیهان اولین مدعی بیانیه 19 دی ماه 1389 آیت الله هاشمی علیه جریان ضد روحانیت شد و شاگردان کوچکترش آن را نسخه به روز شده نامه به رهبری بر شمردند و ضلع سوم رسانه ای این جریان تحلیل " اگر هاشمی نبود ! " سایت ایشان را در نیمه های شب همان اولین روز انتشار پاسخ می دهد! دیگر جایی برای تردید باقی نمی ماند که کیهان تمام آموزه های رسانه ای سالیان متمادی خود را در طبق اخلاص به مکتب ایران پیشکش کرده  و مرکز ثقل آن را هم محتوای نامه هاشمی قرار داده است! _ همان نامه ای که رهبری به آقای هاشمی فرمودند : ملاحضه ای در محتوای آن ندارند _  و چون کارشناسی خبره از همان ساعت اول به این جریان هشدار داد که نامه هاشمی دقیقا شما را هدف قرار داده دیر بجنبید از کف رفته آرزوهای تان ! پس نسخه کیهان به طرفه العینی برای جریان ضد روحانیت پیچیده شد :اول  « القاء کنید مخاطب نامه هاشمی رهبری و مضمون آن تهدید شخص ایشان است !! » دوم  « هرگز به بخشهایی از نامه که ناظر بر القای ناکارآمدی روحانیت در مدیریت سی ساله گذشته است اشاره نکنید ؟»

 

سوم « به هیچ عنوان از پروژه تخریب دست برندارید تا با تشدید فضای التهاب فرصت القاء تصورات ما به جای هدف اصلی نامه هاشمی مهیا گردد » چهارم « از تهدید نامه هاشمی فرصتی برای ایجاد فاصله و دور کردن ایشان از رهبری بسازید! » پنجم « به هیچ عنوان خود را به عنوان مخاطب اشارات هاشمی معرفی نکنید و در صورت فروکش کردن التهابات و شدت گرفتن اشارات هاشمی ما به بهانه همان نامه پاسخ می دهیم » ششم « حفظ التهابات سیاسی برای انحراف افکار عمومی از ماهیت اصلی حرکت خودتان را به عنوان یک راهبرد در دستور کار قرار دهید و از حوزه های مختلف سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و حتی مسائل فقهی بهره بگیرید » هفتم « به یاد داشته باشید روشن شدن هدف واقعی نامه هاشمی خط قرمز رسانه ای است و باید آن را در القائات سیاسی پرحجم غرق کنید»" ااینگونه بود که جریان ضد روحانیت تا مدتها نان دستورالعمل کیهان را خورد ولی از سالروز مشروطه به بعد که اشارات آیت الله شدت بیشتری گرفت فشار اینها هم بر کیهان برای پاسخگویی و وفای به دستور العمل رو به ازدیاد گرفت و انتشار یادداشت هاشمی با " رشیدی مطلق ها لباس دوستی نظام پوشیده اند " در سایت شخصی ایشان کارد به استخوانشان رساند تا قلم کیهان اجابت کند عهد گذشته را ! ... به نظر می آید با تاملی کوتاه در موارد فوق خوانش مجدد توضیحات آیت الله هاشمی در خرداد ماه سالجاری به ماهنامه مدیریت ارتباطات در مورد نامه خرداد 88 به مقام معظم رهبری که ناظر بر اهداف واقعی نگارش آن است نکات جدیدی را به ذهن متبادر خواهد ساخت :.."آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند...در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم......گروهی همیشه بوده و هستند که در بازیهای سیاسی دنبال دستاویز و بهانه ای برای تقابل من با رهبری می گردند ا قبلی ها از این بهانه ها طرفی نبسته اند جریان امروز هم از بهانه نامه من به رهبری طرفی نخواهد بست !"* متن کامل بخش مرتیط با نامه به رهبری در مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات با آیت الله هاشمی ( خرداد ماه 1389) : *در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟ - هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. * تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ - نه. * انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ - دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند.انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. * ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. - نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. * ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. - اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی : همه چیز را از حال و روزگار مردم می دانم! / کر و کور خواستن مردم ظلم بسیار بزرگی است

  • تنگی و تلخی روزگارمردم هدف خشکه مذهبها!
  • مردم بدانند! حرکت اسلام درست بر خلاف حرکات خشکه مذهبهاست اسلام روی در پیشرفت و توسعه دارد خشکه مذهبها روی در عقب ماندگی و بدبختی جامعه!
  • عمده مشکلات کشورها و جوامع بشری در جهل است و رفع جهل وظیفه رسانه!
  • رسانه نباید خود بانی جهل مردم باشد
  • من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشی‌ها مخالفم و آنها را مفید نمی‌دانم
  • شعار مرگ بر فلانی را نمی‌پسندم ،مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است! قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌‌دادند – بت که مهم نیست - می‌‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌‌فرماید: «بت‌ها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می‌‌شوید

 

..."شعار مرگ بر فلانی را نمی‌پسندم. مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌‌دادند – بت که مهم نیست - می‌‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌‌فرماید: «بت‌ها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می‌‌شوید....عمده مشکلات کشورها و جوامع بشری در جهل است و رفع جهل وظیفه رسانه!کر و کور کردن مردم ظلم بسیار بزرگی است....

.........الان هم در منزل فقط من و همسرم هستیم و کس دیگری نیست. معمولاً او بعد از اینکه نمازش را خواند، استراحت می‌کند و من صبحانه را آماده می‌کنم. گاهی می‌نشینیم صبحانه را یا با هم می‌خوریم یا من هنوز که او بیدار نشده، می‌خورم و راه می‌افتم. مسیر را هم معمولاً به‌گونه‌ای تنظیم می‌کنم که به اخبار خودمان برسم. معمولاً ساعت 8 اخبار رادیو را در مسیر گوش می‌‌دهم. البته در مسیر هم اوضاع شهر را نگاه می‌کنم؛ لباس مردم، مغازه‌ها و ویترین‌ها را نگاه می‌‌کنم. در نیم ساعتی که در راه هستیم، خیلی چیزها از شهر می‌فهمم........ .........به هر حال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آن چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بود. .........بالاخره می‌گویم که باید اولاً واقعیت محیط و مخاطب‌ را بشناسیم. ثانیاً حرف‌هایی که مخاطب را فراری بدهد، نگوییم و حرف‌هایی بزنیم که وجدان طرف را قانع کند. البته اگر کسی خودش عقیده‌ای دارد، حرف‌های خودش را هم در آن قالب می‌تواند در بیاورد. ما توقع نداریم بی‌بی‌سی بیاید سیاست کشور خودش را فراموش کند. سیاست آن کشور را در هر برنامه‌ای می‌بینید، حتی سیاست استعماری‌اش را. با شیوه‌ای حرفهای خود را در مغز مردم جا می‌کند. ما باید با دانش روانشناسی، جامعه‌شناسی و پیش‌بینی آینده آشنا باشیم. الان خیلی چیزها در اطلاع‌رسانی شرط است. ..... باید بگویم اصولاً جامعه ما به خاطر سنتی بودنش و گرفتار خشک‌مقدس‌ها و متعصبین بودنش همیشه چند گام از دانش و علم عقب بوده است. البته اسلام برعکس است. اسلام در یک دنیای جاهلی صرف آمد و موتور توسعه و علم و دانش شد که حتی بعداً اروپا و مناطق دیگر را احیاء کرد. ما درست برعکس شدیم. الان دنیای اسلام تقریباً عمدتاً به این صورت است و در ایرانِ ما هم همین وضع است. مثلاً همین که می‌گویید رادیو، رادیو وقتی که شروع شد، بعضی‌‌ها تحریم کرده بودند. روزنامه هم همین‌طور. ........عمده مشکلات کشورها و جوامع بشری در جهل است و رفع جهل توسط ارباب رسانه‌ها و خود رسانه‌ها صورت می‌گیرد. مدیریت هم باید واقعاً این وظیفه را در صدر وظایف خود بداند؛ کر و کور کردن مردم ظلم بسیار بزرگی است. .......شعار مرگ بر فلانی را نمی‌پسندم. مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌‌دادند – بت که مهم نیست - می‌‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌‌فرماید: «بت‌ها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد می‌‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آنها می‌‌شوید.» .........وقتی در مورد اصحاب رسانه و آگاهی‌بخشی‌ها بحث می‌کنید، معلوم است هر مدیری باید همتش این باشد که واقعیت‌ها را اولاً خودش بفهمد، بعد واقعیت‌ها را به دیگران منتقل کند و هر کسی در سطح مسئولیتش عالم باشد. به جز اصحاب رسانه و ابزار تعلیم و تربیت و ابزار اطلاع‌رسانی چه‌ چیزی این کار را می‌تواند انجام دهد؟ در هر زمانی وسیله‌ای برای اطلاع‌رسانی بوده، از بیان شفاهی گرفته تا الان که به دیجیتال و الکترونیک رسیده که فقط با فشار یک دکمه، میلیارها اطلاعات در یک ورقه کوچکی که چیزی مثل سوزن و سنجاق است، ذخیره می‌شود. ........هرچه این ابزارها پیشرفت می‌کنند، ما باید بیشتر به ابزارها توجه کنیم. نیروهایی که وظیفه آنها اطلاع‌رسانی است، باید بسیار مورد توجه باشند. مدیر هر چه از اوضاع تحت قلمرو خود آگاه‌تر باشد، موفق‌تر است. از آن‌ طرف نیروهای تحت قلمرو هم هرچه آموزش‌دیده‌تر و مطلع‌تر باشند، موفق‌ترند. مردم جامعه‌ای‌ هم که می‌خواهیم به آنها خدمت کنیم، اگر آگاه باشند، نمی‌توان فریبشان داد. .......انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آن‌قدر محتوا دارد که اگر واقعیت‌ها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیت‌های دینی و مذهبی هم  به آن علاقه‌مند می‌‌شوند. آن‌گونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن ‌پُر‌کن احزاب و گروهک‌های متعددی که آن روزها آزادانه بیان می‌‌شد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف می‌‌کرد. ولی دیدیم که ناپاکی‌ها در دریای مردمی کنار زده شدند

روایت هاشمی رفسنجانی از دشواریهای احداث متروی تهران از "خطبه مترو" در نماز جمعه تا مخالفانی ضد تجمل گرایی و مجلسی که بودجه نداد!

  • عده‌ای مخالفت می‌کردند و می‌گفتند: این همه خاک که از زیرزمین درمی‌آورید، کجا می‌برید؟
  • قانون مترو منحل شده بود، به دولت رفتم و مباحثه‌ای با دولت کردم! من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد!!
  • بعد گرفتار مجلس شدیم! مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد! اصولاً در مجلس اول روحیه‌ای حاکم بود که می‌گفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم!؟.......بالاخره هم بودجه ندادند!
  • من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم!
  • بعدها بودجه‌های فرعی درست کردیم که داستان‌های عجیب و غریبی دارد! ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد! بعد که رئیس‌ جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد

 

"......................مثلاً مسأله مترو. ما که انقلاب کردیم، تونل مترو به‌صورت روباز از خیابان میرداماد تا حوالی عباس‌آباد حفاری شده ‌بود. ولی بعد از انقلاب بخشی از نیروهای انقلابی گفتند که این‌ کار لوکس است و وابستگی غربی می‌آورد. شرکت را منحل کردند. زمان دولت آقای بازرگان بود. گرفتار ترافیک شدیم. من هم سابقه مسافرت به خارج و کشورهای فرانسه، انگلیس و آمریکا را داشتم و دیده ‌بودم چقدر مترو در این کشورها مؤثر است و تحت تأثیر قرار گرفته بودم، در نمازجمعه یک خطبه خواندم که معروف به خطبه مترو شده است. اما خیلی‌ها، حتی آقای منتظری و دیگران مخالفت می‌کردند.............باید در خطبه‌ها مسائل اساسی که نیاز جامعه بود، می‌گفتم و قدری به‌روزتر صحبت می‌کردم. به هر حال توضیحاتی دادم. گفتم این مترو چقدر موجب صرفه‌جویی در وقت می‌شود! در سلامت مردم مؤثر است! چقدر موجب صرفه‌جویی در سوخت می‌شود! زیر زمین است و فضای بیرون را اشغال نمی‌کند، چقدر اشتغال ایجاد می‌کند! خیلی چیزها گفتم، چیزهایی که می‌دانستم، گفتم. عدد و رقم هم درآورده بودم. عده‌ای مخالفت می‌کردند و می‌گفتند یک کار لوکس است. مثلاً می‌گفتند: این همه خاک که از زیرزمین درمی‌آورید، کجا می‌برید؟......."

 

 یکی از سؤالات اساسی‌شان این بود و ما توضیح می‌دادیم. اینها را در نماز جمعه ‌گفتیم، چون نماز جمعه را همه می‌گرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع همین نماز جمعه بود. گاهی خطبه‌های طولانی یکی دو ساعته می‌خواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثه‌ای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد. اینها همه با اطلاع‌رسانی اتفاق افتاد. چیزهایی در ذهن مردم بود که همه چیز را راکد کرده بود. خطبه‌های نماز جمعه این قضیه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شدیم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولاً در مجلس اول روحیه‌ای حاکم بود که می‌گفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم. از طرفی درست هم می‌گفتند. ولی ‌گفتم به تهران هم باید رسیدگی کرد، وگرنه فردا در ترافیک خفه می‌شویم. بالاخره بودجه ندادند. من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجه‌های فرعی درست کردیم که داستان‌های عجیب و غریبی دارد. ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد. بعد که رئیس‌ جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد. من می‌خواهم بگویم ببینید این اطلاع‌رسانی‌ها، استفاده از ابزار اطلاع‌رسانی و ابزار درست بسیار مهم است. آن روز برای ما نماز جمعه مهم بود که باید صداوسیما نیز همراهش بود، ولی امروز خیلی چیزهای دیگر هست و خیلی قوی‌تر می‌توانیم عمل کنیم. هر جا اطلاع‌رسانی درست کردیم، موفق شدیم.

آیت الله هاشمی رفسنجانی : کلام امام حجت بود بر همه که دانشگاه آزاداسلامی«غیر دولتی» باقی ماند !

  • نظر صریح امام عدم اجازه به « دولت» برای دخالت در اداره دانشگاه آزاد اسلامی بود!
  • اگر امام نبودند دانشگاه آزاد اسلامی «غیردولتی» هم نبود!
  • من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد!
  • امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید! می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم
  • امام فرمودند: محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید! گفتم مخالفند! می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود! ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند!
  • امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم! در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است و دیگر این تندروها نتوانستند مخالفت کنند!

 

"من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌‌شود، چون یک عده‌ ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ ‌وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند..........."

 

خاطره‌ای که می‌توانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوری‌ها را داشتیم. بزرگ‌ترین مشکل این بود که میلیون‌ها نفر مایل‌ بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاه‌ها فقط چند هزار نفر می‌گرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل می‌دیدیم که بچه‌ها می‌رفتند کنکور می‌دادند و ندرتاً قبول می‌شدند، افراد خاصی قبول می‌شدند؛ یا سفارشی بودند یا این‌ که امکانات درس ‌خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق می‌شدند. بقیه می‌ماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاه‌ها هم تعطیل شدند. دانشگاه‌ها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمی‌گرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبه‌ای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی می‌افتد که بچه‌هایمان الان در حد دیپلم بیرون می‌آیند و بعد هم بیکار می‌مانند و استعدادها زنده به گور می‌شود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیق‌تر می‌‌شود، چون یک عده‌ ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل می‌کنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به‌دست می‌گیرند و خانواده‌های مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ ‌وقت نمی‌توانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچه‌ها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچه‌ها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به این‌ها می‌شود، فشار روحی که به جوان‌ها می‌آمد، هزینه‌ای که برای اعزام به خارج می‌شد و پولدارها به خارج می‌رفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده ‌بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرف‌های هشداردهنده‌ای زدید. می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم: می‌خواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. می‌توانیم کلاس‌های درس‌ را در حسینیه‌ها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگا‌ه‌ها یا مدرسه‌ها و جاهایی که مردم هدیه می‌کنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدم‌های باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیل‌شان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبه‌ات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. می‌گویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمی‌شود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل می‌کنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه می‌کنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده ‌است. دیگر این تندروها  نتوانستند مخالفت کنند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی : دستاوردهای انقلاب توسط رئیس جمهور در جریان مناظرات حراج شد! / تا به حال از نوشتن نامه ای پشیمان نشده ام!

  • عمق پیوند60 ساله من و رهبری در آینده بیش از گذشته بر طالبان اختلاف ما روشن خواهد شد
  • برخی می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم!این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر رئیس جمهور هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت!؟
  • رهبری گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم
  • گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم!
  • اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم چون اخلاقاً کار درستی نیست اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست!
  • گفتم اما الان حق من است که جواب بدهم و دادم، ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد

 

 دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردیدواین‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟

○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

/ احدی توان رودرو قرار دادن من و رهبری را ندارد /

 

هاشمی : نباید می گذاشتیم احمدی نژاد تاریخ انقلاب را حراج کند

  • وقتی کسی صراحتا ناتوانی روحانیت را در 30 سال گذشته فریاد می زند چه کسی می تواند مدعی شود این دعوای دو نفر است؟
  • وقتی احمدی نژاد برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام نکرد واضح بود که برنامه ای بالاتر از تخریب اشخاص در فکر دارد
  • انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند
  • رهبری گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم رهبری حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم

آیت الله هاشمی در خرداد 89 تاکید کرد : در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام طی مصاحبه ای با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خرداد ماه 89 با اشاره به اینکه تاکنون از نوشتن نامه ای پشیمان نشده است تاکید کرد :متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت .در سالگرد رحلت امام در مرقد به احمدی نژاد گفتم ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم.متن کامل این مصاحبه بدین شرح است :○ آقای هاشمی ، در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود.

/ هاشمی: حقایق جریان ضد روحانیت در آینده روشن خواهد شد /

 

عرض اندام اسلام ایرانی با نه احمدی‌نژاد به رهبری و رئیس خبرگان !

 

  • هاشمی:واقعیت پیوند من و رهبری فراتر از احتمالات سیاسی است و عمق 60 ساله این پیوند در آینده بیشتر روشن خواهد شد
  • به آقای احمدی نژاد درمراسم سالگردامام گفتم برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام کند وقتی نکرد واضح بود که اهداف فراتر ازتخریب اشخاص و ستیزبا روحانیت است
  • رهبری گفتند:به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم به آقای احمدی‌نژادهم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شمارابعدازانتخابات می دهم
  • رهبرمعظم انقلاب نماز جمعه خرداد 88 :آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه کرد و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیاندوخته هر کس هم ادعایی در موردبستگان آقایان دارد نباید قبل از اثبات قانونی در رسانه ها بیان کند!
  • به رئیس جمهور جبران خطای مناظرات را تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد
  • ترتیب اثر احمدی نژاد در شهریور 89 : کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها !! می‌گویند چرا اسم بردی؟

 

اشاره : اگر بتوان با نهایت خوش بینی نه احمدی‌نژاد به رئیس خبرگان رهبری را در گرماگرم انتخابات سال 88 برای باز پس‌گیری اتهامات و تهمتهای وارده در مناظرات در چهارچوب راهبرد انتخاباتی وی ارزیابی کرد به یقین پاسخ نه احمدی‌نژاد به تکلیف و امر مقام معظم رهبری در جبران خطای مناظرات را بعد از انتخابات نمی‌توان یک تاکتیک انتخاباتی دانست.سوال اینجاست که آیا نه مشابه احمدی‌نژاد به رهبر معظم انقلاب و رئیس خبرگان رهبری خاستگاه و ماهیت متفاوتی داشته یا اصولاً در قالب یک برنامه مدون از سوی مکتب ایران طراحی و بعنوان زمینه اعلام آغاز عصر اسلام ایرانی در دستور کار قرار گرفت و اجرایی شد؟

در کنار این نکته تغییر نحوه تعامل احمدی‌نژاد در اجرای اوامر رهبری در خصوص موارد صریح‌الذکری همچون جبران خطای مناظرات، عدم حضور پررنگ بانی مکتب ایران در هیات دولت، حفظ حرمت وزرای امین نظام در مناصب خطیری همچون وزارت اطلاعات و امور خارجه، اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد با حفظ کامل ماهیت غیردولتی آن، پرهیز از موازی‌کاری سیاسی در وزارت امور خارجه، حفظ حرمت و جایگاه قوای دیگر نظام و مجمع تشخیص مصلحت نظام، پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانه‌ها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیت‌الله هاشمی‌ اهداف و برنامه‌های آنان را پیش‌بینی کرده‌بود. بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلی‌ترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد."  بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت می‌کنم، اما آیا مثلاً یک رسانه می‌تواند به زن یک رئیس‌جمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام می‌خواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من می‌توانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمی‌تواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که می‌آیند اصرار می‌کنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمی‌کنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان می‌تواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامه‌ها خودشان را معیار حق و باطل می‌دانند. خیلی جالب است که می‌گویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم می‌کنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر می‌کنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمی‌دانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است،  یک عده می‌خواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من می‌گویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولایی‌اند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کرده‌اند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که می‌گویند ولایت فقیه برای عده‌ خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً می‌گویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور می‌کنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی می‌کند، امیرالمؤمنین از این‌که تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.

/ اگر نه به هاشمی انتخاباتی بود آیا نه احمدی نژاد به رهبری هم انتخاباتی بود ؟ /

 

ظهور ولایت اسلام ایرانی با نه احمدی‌نژاد به رهبری !

  • هاشمی:واقعیت پیوند من و رهبری فراتر از احتمالات سیاسی است و عمق 60 ساله این پیوند در آینده بیشتر روشن خواهد شد
  • به آقای احمدی نژاد درمراسم سالگردامام گفتم برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام کند وقتی نکرد واضح بود که اهداف فراتر ازتخریب اشخاص و ستیزبا روحانیت است

هاشمی:واقعیت پیوند من و رهبری فراتر از احتمالات سیاسی است  و عمق 60 ساله این پیوند در آینده بیشتر روشن خواهد شدبه آقای احمدی نژاد درمراسم سالگردامام گفتم برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام کند وقتی نکرد واضح بود که اهداف فراتر ازتخریب اشخاص و ستیزبا روحانیت استرهبری گفتند:به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم به آقای احمدی‌نژادهم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شمارابعدازانتخابات می دهم رهبرمعظم انقلاب نماز جمعه خرداد 88 :آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه کرد و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیاندوخته هر کس هم ادعایی در موردبستگان آقایان دارد نباید قبل از اثبات قانونی در رسانه ها بیان کند!به رئیس جمهور جبران خطای مناظرات را تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهدترتیب اثر احمدی نژاد در شهریور 89 : کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری  همین‌ها !!  می‌گویند چرا اسم بردی؟اشاره : اگر بتوان با نهایت خوش بینی نه احمدی‌نژاد به رئیس خبرگان رهبری را در گرماگرم انتخابات سال 88 برای باز پس‌گیری اتهامات و تهمتهای وارده در مناظرات در چهارچوب راهبرد انتخاباتی وی ارزیابی کرد به یقین پاسخ نه احمدی‌نژاد به تکلیف و امر مقام معظم رهبری در جبران خطای مناظرات را بعد از انتخابات نمی‌توان یک تاکتیک انتخاباتی دانست.سوال اینجاست که آیا نه مشابه احمدی‌نژاد به رهبر معظم انقلاب و رئیس خبرگان رهبری خاستگاه و ماهیت متفاوتی داشته یا اصولاً در قالب یک برنامه مدون از سوی مکتب ایران طراحی و بعنوان زمینه اعلام آغاز عصر اسلام ایرانی در دستور کار قرار گرفت و اجرایی شد؟ در کنار این نکته تغییر نحوه تعامل احمدی‌نژاد در اجرای اوامر رهبری در خصوص موارد صریح‌الذکری همچون جبران خطای مناظرات، عدم حضور پررنگ بانی مکتب ایران در هیات دولت، حفظ حرمت وزرای امین نظام در مناصب خطیری همچون وزارت اطلاعات و امور خارجه، اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد با حفظ کامل ماهیت غیردولتی آن، پرهیز از موازی‌کاری سیاسی در وزارت امور خارجه، حفظ حرمت و جایگاه قوای دیگر نظام و مجمع تشخیص مصلحت نظام، پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانه‌ها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیت‌الله هاشمی‌ اهداف و برنامه‌های آنان را پیش‌بینی کرده‌بود: بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلی‌ترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد."  بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت می‌کنم، اما آیا مثلاً یک رسانه می‌تواند به زن یک رئیس‌جمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام می‌خواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من می‌توانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمی‌تواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که می‌آیند اصرار می‌کنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمی‌کنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان می‌تواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامه‌ها خودشان را معیار حق و باطل می‌دانند. خیلی جالب است که می‌گویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم می‌کنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر می‌کنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمی‌دانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است،  یک عده می‌خواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من می‌گویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولایی‌اند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کرده‌اند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که می‌گویند ولایت فقیه برای عده‌ خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً می‌گویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور می‌کنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی می‌کند، امیرالمؤمنین از این‌که تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.

/ احمدی نژاد شهریور 89 : من این اسلام را قبول ندارم من زبان مردمم /

 

پیش بینی هاشمی از ولایت ایرانی احمدی نژاد

 

  • هاشمی:واقعیت پیوند من و رهبری فراتر از احتمالات سیاسی است و عمق 60 ساله این پیوند در آینده بیشتر روشن خواهد شد
  • به احمدی نژاد درمراسم سالگردامام گفتم برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام کند وقتی نکرد واضح بود که اهداف فراتر ازتخریب اشخاص است
  • موضوع راه اندازی جریان ستیزبا روحانیت بود وگرنه اگر پاسخ من به خاطر انتخابات منفی بود پاسخ رهبری را چرا بعد از انتخابات ندادند؟
  • رهبری گفتند:به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم به احمدی‌نژادهم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می دهم
  • رهبرانقلاب نماز جمعه خرداد 88 :به رئیس جمهور جبران خطای مناظرات را تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد
  • آقای هاشمی هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیاندوخته هر کس هم ادعایی در موردبستگان آقایان دارد قبل از اثبات قانونی در رسانه ها بیان نکند!
  • احمدی نژاد در شهریور 89 :من این اسلام را قبول ندارم ! 75 میلیون می‌گویند او مشکل دارداسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویندچرا اسم بردی؟

 

اشاره : اگر بتوان با نهایت خوش بینی نه احمدی‌نژاد به رئیس خبرگان رهبری را در گرماگرم انتخابات سال 88 برای باز پس‌گیری اتهامات و تهمتهای وارده در مناظرات در چهارچوب راهبرد انتخاباتی وی ارزیابی کرد به یقین پاسخ نه احمدی‌نژاد به تکلیف و امر مقام معظم رهبری در جبران خطای مناظرات را بعد از انتخابات نمی‌توان یک تاکتیک انتخاباتی دانست.سوال اینجاست که آیا نه مشابه احمدی‌نژاد به رهبر معظم انقلاب و رئیس خبرگان رهبری خاستگاه و ماهیت متفاوتی داشته یا اصولاً در قالب یک برنامه مدون از سوی مکتب ایران طراحی و بعنوان زمینه اعلام آغاز عصر اسلام ایرانی در دستور کار قرار گرفت و اجرایی شد؟ در کنار این نکته تغییر نحوه اجرای احمدی‌نژاد دراجابت اوامر رهبری در خصوص موارد صریح‌الذکری همچون جبران خطای مناظرات، عدم حضور پررنگ بانی مکتب ایران در هیات دولت، حفظ حرمت وزرای امین نظام در مناصب خطیری همچون وزارت اطلاعات و امور خارجه، اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد با حفظ کامل ماهیت غیردولتی آن، پرهیز از موازی‌کاری سیاسی در وزارت امور خارجه، حفظ حرمت و جایگاه قوای دیگر نظام و مجمع تشخیص مصلحت نظام

پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانه‌ها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیت‌الله هاشمی‌ اهداف و برنامه‌های آنان را پیش‌بینی کرده‌بود و امروز در کلام سران اسلام ایرانی بوضوح مشهود است: بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلی‌ترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد."  بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت می‌کنم، اما آیا مثلاً یک رسانه می‌تواند به زن یک رئیس‌جمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام می‌خواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من می‌توانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمی‌تواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که می‌آیند اصرار می‌کنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمی‌کنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان می‌تواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامه‌ها خودشان را معیار حق و باطل می‌دانند. خیلی جالب است که می‌گویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم می‌کنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر می‌کنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمی‌دانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است،  یک عده می‌خواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من می‌گویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولایی‌اند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کرده‌اند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که می‌گویند ولایت فقیه برای عده‌ خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً می‌گویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور می‌کنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی می‌کند، امیرالمؤمنین از این‌که تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.

پس از 20 ماه تاخیر رئیس جمهور در تمکین از رهبری و جبران خطای مناظرات:

 

آیا مهلت احمدی نژاد رو به پایان است ؟

 

  • رهبر معظم انقلاب خرداد 88 : به رئیس جمهور برای لزوم جبران خطای مناظرات تذکر دادم چون « می دانستم» ترتیب اثر می دهد
  • هر کس هر ادعایی دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی،در رسانه ها بیان کند
  • هاشمی در خرداد 89 : رهبری در جلسه ای به من فرمودند به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم
  • احمدی نژاد در شهریور 89 : یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند!

 

اشاره : اعتقاد قلبی مردم و اعتبار قانونی جایگاه رفیع و محوری « ولایت فقیه » در طی 33 سال گذشته به عینه به اثبات رسانیده که احدی از سیاستمداران حتی در بالاترین سطوح اجرایی نتوانسته و نمی توانند از اجرای دیدگاههای امام و رهبری حتی در بدترین شرایط کشور شانه خالی کرده و آن را به در طول زمان به فراموشی بسپارند ؛ این موضوع یک بازی سیاسی نیست که بتوان با شانتاژ خبری لاپوشانی اش کرد بلکه یک معیار صریح اعتقادی است که اگر تضعیف شود هر نوع قدرت و توانایی اجرایی را هم بی صلاحیت می کند. نکته ای که آیت الله هاشمی رفسنجانی نماد بارز آن در طول نیم قرن گذشته در میدان سیاسی نهضت و نظام اسلامی است . از همین سبب است که آقای احمدی نژاد و یا هر چهره سیاسی دیگری در هر مقام و جایگاهی نتوانسته و  نخواهند توانست که به هیچ لطایف الحیل سیاسی از انجام آن طفره بروند . اکنون که آقای احمدی نژاد به خوبی دریافت که تذکر مقام معظم رهبری در رسانه ای نکردن اختلاف سران قوا و زیر سوال بردن ارکان قانونی نظام لازم الاتباع است به خوبی باید درک کرده باشد که عدم اجرای توصیه صریح ، شفاف رهبر معظم انقلاب که به نام ایشان از  تریبون نمازجمعه 29 خرداد 88 اعلام گردید به هیچ عنوان قابل فراموشی نیست و رئیس جمهور وظیفه شرعی و تکلیف قانونی دارد  که امر ولی فقیه را اجابت کند هر چند که بر خلاف مصالح و منافع شخصی اش باشد شاید در اسلام ایرانی توجیه ای برای عدم اجابت نظرات صریح رهبر معظم انقلاب پیدا شده باشد و به آن استناد شود ولی در اسلام فقاهتی به عنوان مهم ترین مبنای  نظام مقدس جمهوری اسلامی پذیرفتنی است از همین رو مجددا تاکید مقام معظم رهبری بدیشان را یادآور می شویم و توصیه می نمائیم با نگاهی به تاریخ نظام بر سرنوشت ناگزیر  آنانکه به توجیه و ضرورت خویش ساخته ای از اعمال نظرات و توصیه های امام و رهبری سر باز زده اند نگاهی بیفکنند. امروز دیگر روزی نیست که رئیس جمهور محترم بفرمایند تمام بار انقلاب بر دوش رهبری است آقای احمدی نژاد می توانند بخش کوچکی از این بار را با جبران خطای مناظرات از دوش مبارک رهبر معظم انقلاب بردارند !

بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفت‌وگو به قدرت خطبه‌های نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همین‌قدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامه‌نگاری‌های زیادی انجام داده‌اید. فرض بفرمایید در این یک‌ ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرت‌عالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه می‌بینید؟  هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله می‌نویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه می‌نویسد، نامه خصوصی می‌نویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده می‌نویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث می‌شود که آثار دیگری نیز داشته‌ باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمی‌توانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاع‌رسانی از این نوع مثل نامه نوشتن‌ها، کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها، پیغام‌ها و... جنبه‌های مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامه‌ای نوشته‌اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟  نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ — دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرفها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه می‌‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌‌نوشتند و اگر چهارشنبه می‌‌دادم، پنج‌شنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد. می‌‌خواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را می‌‌دیدم. از برنامه‌های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقی‌مانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که می‌‌خواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر می‌‌خواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه‌ای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدی‌نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه‌های شما گفت. گفتم: فضا به‌گونه‌ای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر می‌‌رسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. — نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظه‌ای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که می‌‌خواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. — اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازی‌های سیاسی می‌‌شوند، از این حرفها زیاد می‌‌زنند، ولی همیشه واقعیت‌ها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل می‌‌کند و دیر یا زود همه چیز مشخص می‌‌شود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلی‌ترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد."  بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت می‌کنم، اما آیا مثلاً یک رسانه می‌تواند به زن یک رئیس‌جمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام می‌خواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من می‌توانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمی‌تواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که می‌آیند اصرار می‌کنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمی‌کنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان می‌تواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامه‌ها خودشان را معیار حق و باطل می‌دانند. خیلی جالب است که می‌گویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم می‌کنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر می‌کنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمی‌دانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است،  یک عده می‌خواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من می‌گویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولایی‌اند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کرده‌اند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که می‌گویند ولایت فقیه برای عده‌ خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً می‌گویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور می‌کنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی می‌کند، امیرالمؤمنین از این‌که تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت

/ پر بیننده ترین اتهام زنی رسانه ای که هرگز جبران نشد /

خطای مناظرات یا خط اصلی جریان انحرافی ؟

 
  • تاکید رهبر معظم انقلاب بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره:در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد
  • آقای هاشمی قبل از انقلاب اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیاندوخته است
  • آیت الله هاشمی رفسنجانی : رابطه من و رهبری فرآتر از معادلات و احتمالات سیاسی است و آینده به خوبی عمق رابطه ما را نشان خواهد داد / تخریب اشخاص بهانه اتهام زنی مناظرات بود هدف القاء ناکارآمدی مدیریت روحانیت و ولایت فقیه در سی سال گذشته بود
  • رئیس جمهور : من این اسلام را قبول ندارم اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند/ یک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی که اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت/ پاسخ ما به اینها این است که ما زبان مردم هستیم
 پر بیننده‌ترین رسانه‌ای کردن جرم های اثبات نشده در تاریخ نظام از تریبون صدا و سیمای جمهوری‌اسلامی  آنهم از سوی بالاترین مقام اجرایی کشور در مناظرات انتخاباتی سال 88  بوقوع پیوست که به حکم طراحان  اصلی  از سوی عامل اجرایی آن حتی علیرغم  تصریح اکید رهبر معظم انقلاب جبران نگردید. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بازخوانی دیدگاه های رهبر معظم انقلاب ؛ رئیس قوه مجریه و آیت الله هاشمی رفسنجانی در قبال اتهام زنی  بی سابقه رسانه‌ای علاوه بر آنکه از سویی می تواند پاسخی بر چگونگی شکل گیری سرچشمه  سیل بی‌سابقه اتهام‌زنی‌های در فضای رسانه ای  کشور علیرغم انذارهای مکرر رهبر معظم انقلاب باشد ، از سوی دیگر بخوبی می تواند خطوط اصلی  حرکت جریان انحرافی زیر تابلوی ریاست جمهوری را برای ایجاد اختلافات و کینه حداکثری بین «روحانیت و روحانیت» و «روحانیت و مردم »و «مردم و نظام » را برای القاء کارآمدی خط جدید « مکتب ایران» ترسیم نماید :

* دیدگاه رهبری در مورد اتهام زنی رسانه ای حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد.رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلی‌ترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد ( خطبه های نماز جمعه 29 خرداد 88)* دیدگاه رئیس جمهور در مورد اتهام زنی رسانه اییک کسی که 75 میلیون نفر می‌گویند او مشکل دارد زمانی اسمش را می‌بری همین‌ها می‌گویند چرا اسمش را بردی و فریاد می‌زنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ می‌دهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون می‌گویند او نباید در امور کشور دخالت کند.من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که به‌خودش اجازه می‌دهد که هر کسی را لجن‌مال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمی‌دانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است،  یک عده می‌خواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من می‌گویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولایی‌اند. ( مصاحبه با روزنامه ایران - شهریور 89 )   * دیدگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره اتهامات رسانه ای رئیس جمهور در مناظرات * اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیده‌های زشت و گناه‌آلودی مثل تهمت ها ؛ دروغ‌ها و خلاف‌گوییهای مطرح شده در آن مناظره برخورد کند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّف‌های صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد که فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی کنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات ‌شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتکاب چنین گناهان کبیره و اخلاق‌شکن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه می‌توانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیم‌القدر که در نیم قرن گذشته با مجاهدت‌های خویش توانستند بنای باشکوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده کنند، از این بدتر نمی‌شدنقطه قابل توجه دراین تهمت‌ها این است که فتنه گران غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جناب‌عالی را نشانه گرفته است ( بخشی از نامه 88 به رهبری) * دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده می‌‌کردند. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر می‌‌گذارد. ولی بعد از انتخابات جواب می‌‌دهم. حتی گفتند که به آقای احمدی‌نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می‌‌دهم.واقعاً هیچ وقت رهبری به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما به‌گونه‌ای است که اگر گله هم داشته باشند، می‌‌گویند.الحمدلله همکاری 60 ساله ما به‌گونه‌ای است که با هم رودربایستی نداریم. رابطه من و رهبری فرآتر از معادلات و احتمالات سیاسی است و آینده به خوبی عمق رابطه ما را نشان خواهد داد . ( مصاحبه با ماهنامه ارتباطات

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا